چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۳۵ ب.ظ
از بین رفتن قرینهها بهویژه سبب صدور (2) + دانلود PDF و Word
متن جلسه دهم کلاس علل الحدیث حجة الاسلام عزّتـی زیدعزّه در تاریخ 6 اسفند 1393
10. از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم نقل شده که ایشان قرض گرفتن را توصیه کرده و آن را «دین مقضی» شمردهاند: «استقرضی فانه دین مقضی». آیا بر این اساس قرض گرفتن در همهی موارد و حالات نیکوست؟ ظاهر این گزارش، گونهای استبعاد را در پی دارد.
در سبب صدور این متن آمده است: «جاء ام سلمة -رضی الله عنها- الی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فقالت: یا رسول الله یحضر الاضحی و لیس عندی ثمن الاضحیة فأستقرض و اضحی؟ قال: فاستقرضی فانه دین مقضی؛ (34) ام سلمه، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد ایشان آمد و گفت: ای رسول خدا، عید قربان نزدیک شده و من پولی برای خرید قربانی ندارم. آیا میتوانم قرض کرده، قربانی کنم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: [برای قربانی] پول قرض کن؛ همانا که آن، دینی است که زود ادا میشود».
توجه به اسباب صدور این سخن، روشن میکند که توصیه به قرض گرفتن در مورد قربانی در روز عید قربان بوده است و این متن اطلاق ندارد و موارد دیگر را دربر نمیگیرد.
11. نقل کردهاند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اجاره و کرایهی مزرعه را ممنوع دانسته است! در متون حدیثی اهل سنت آمده است: «نهی النبی عن کراء المزارع؛ (35) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اجارهی مزارع را ممنوع ساخت».
با توجه به شایع بودن اجارهی زمین و اشتغال بسیاری از مردم در کشاورزی اجارهای، این پرسش پدید میآید که مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این سخن چیست؟ آیا این سخن اطلاق دارد؟ چرا گزارشهای این متن گسترده و شایع نیست؟ ظاهراً اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز در اینباره اختلاف داشته و بعضی آن را جایز و برخی آن را ناپسند میدانستهاند. (36)
گزارشگر اصلی این سخن رافع بن خدیج است. زید بن ثابت در اینباره گفته است: «یغفر الله لرافع بن خدیج، أنا والله اعلم بالحدیث منه. انما اتی رجلان النبی صلی الله علیه و آله و سلم و قد اقتتلا. فقال: ان کان هذا شأنکم فلا تکروا المزارع، فسمع رافع بن خدیج قوله فلا تکروا المزارع؛ (37) خدا رافع بن خدیج را بیامرزد. به خدا سوگند، من از او به این حدیث آگاهترم. دو تن نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند که [به سبب اختلاف در اجارهی زمین] با یکدیگر زدوخورد کرده بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: اگر نتیجهی معاملهی شما این است، پس زمین را اجاره نکنید، و رافع بن خدیج تنها قسمتی از سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شنیده که فرمودند: زمین را اجاره نکنید».
12. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی سه نعمت را از برکات دنیوی شمردهاند: «ثلاث برکات: الماء و النار و الشاة؛ (38) سه چیز برکت است: آب و آتش و گوسفند».
این سه شیء چه ویژگیای دارند که بیش از دیگر مواهب طبیعت کانون توجه قرار گرفتهاند؟ آیا در دورهی ما نیز این سه چیز، برکت و نعمت خانواده شمرده میشوند؟
امام باقر علیه السلام فرموده است: «دخل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی ام سلمة فقال لها: ما لی لا أری فی بیتک البرکة. قالت: بلی و الحمدلله ان البرکة لفی بیتی. فقال: ان الله عزوجل انزل ثلاث برکات، الماء و النار و الشاة؛ (39) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم داخل خانهی ام سلمه شد و بدو فرمود: چه شده است که خانهات را بیبرکت میبینم؟ ام سلمه گفت: سپاس خدای را که منزل من آکنده از برکت است، [مقصود او از برکت، حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانهی اوست.] و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: خدای عزوجل سه برکت نازل کرده است: آب و آتش و گوسفند [و خانهی تو از این سه تهی است]».
این متن نشانِ آن است که مایهی برکت منزل در زمان صدور روایت، چه چیزهایی بودهاند و اشارهای به عنوان برکت در همهی موارد و مکانها و زمانها ندارد.
13. از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کردهاند: «المیت یعذب ببکاء اهله؛ گریه کردن همراهان مرده باعث میشود که او عذاب گردد».
ظاهراً خلیفهی دوم در موارد فراوانی این سخن را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده و با استناد بدان، گریه بر مردگان را ممنوع شمرده است. (40) وی در بعضی موارد با شلاق به بازماندگان شخص تازه درگذشته حمله میکرد و آنان را از گریستن منع میکرد. (41)
استدلال خلیفه این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «گریه کردن بر مردگان موجب عذاب یا شدت عذاب آنان میشود». (42)
متن گزارششده اشکال آشکاری دارد که انتساب آن به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دچار چالش میسازد؛ زیرا حتی اگر گریهکردن همراهان میت حرام باشد چرا سبب عذاب یا شدت عذاب مرده میشود؟
عایشه پس از شنیدن این سخن، آن را نادرست خوانده و گفته است: «حسبکم القرآن: و لا تزر وازرة وزر أخری؛ (43) قرآن برای شما [در رد این انتساب] کافی است که فرمود: گناه هیچکس را به پای دیگری نمینویسند».
در کتاب صحیح مسلم آمده است: «عمرة بنت عبدالرحمن انّها سمعت عایشة و ذکر لها ان عبدالله بن عمر یقول أن المیت لیعذب ببکاء الحی، فقالت: یغفر الله لابی عبدالرحمن أما انه لم یکذب ولکنّه نسی او اخطأ انما مرّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی یهودیة یبکی علیها فقال: انهم لیبکون علیها و انها لتعذب فی قبرها؛ عمره دختر عبدالرحمن میگوید: برای عایشه گفته شد که عبدالله بن عمر میگوید: شخص مرده به سبب گریهی زندگان عذاب میشود. وی گفت: خدا اباعبدالرحمن [یعنی عبدالله بن عمر] را بیامرزد. او دروغ نگفته، ولی از یاد برده یا اشتباه کرده است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر زن مردهی یهودی گذر کرد که همراهانش بر او میگریستند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: اینان بر او میگریند در حالی که او در قبر خویش عذاب میشود». (44)
سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشاره به اسلام نیاوردن یهودی تازه درگذشته دارد که به سبب خطایش عذابش آغاز شده، و در این زمان که بازماندگانش بر او میگریند در حال عذاب شدن است. بنابراین ارتباط و ملازمهای بین این دو فعل نیست.
14. در سخن نبوی صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: «استعینوا بالنسل؛ از نسل یاری جویید».
معنای نسل چیست؟ با توجه به معنای متبادر در نزد ما از واژهی نسل، مفهومی که از این روایت در ذهن ما فارسیزبانان تقویت میشود تزویج زادوولد و تشکیل خانوادهی پرجمعیت است. اما آیا این استنتاج درست است؟
جستوجو در کتب لغت نشان میدهد که «نسل» دو معنا دارد: زایش فرزند و شتاب در حرکت.
آیهی «و هم من کل حدب ینسلون؛ [انبیاء : 96] آنان از هر محل مرتفع به سرعت عبور میکنند»؛ و نیز آیهی «و نفخ فی الصور فاذا هم من الاجداث الی ربهم ینسلون؛ [یس : 51] (بار دیگر) در صور دمیده میشود، ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان میروند»، به معنای دوم اشاره دارند.
دربارهی سبب ورود این سخن گفتهاند: «انّ قوماً مشاة ادرکهم النبی صلی الله علیه و آله و سلم فشکو الیه شدة المشی. فقال لهم: استعینوا بالنسل؛ (45) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر گروهی از پیادگان گذر کرد و آنان از سختی پیادهروی شکوه کردند. اشان بدانان فرمودند: از حرکت باسرعت یاری گیرید».
در گزارشی دیگر آمده است: «راح رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن کراع الغمیم فصف له المشاة و قالوا: نتعرض لدعوته. فقال صلی الله علیه و آله و سلم: اللهم اعطهم أجرهم و قوّهم. ثم قال: لو استعنتم بالنسلان لخفف اجسامکم و قطعتم الطریق. ففعلوا فخفف اجسامهم؛ (46) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از منطقهی کراع الغمیم (بین مکه و مدینه) گذشت. پیادگان در برابر ایشان صف کشیدند و گفتند که دعوت ایشان را اجابت کرده [و به حج آمده]اند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای آنان دعا کرد و فرمود: خدایا آنان را پاداش ده و قوی گردان. سپس به آنان فرمود: اگر از پیاده روی سریع بهره گیرید بدنهایتان سبکتر میشود و راه را سریعتر میپیمایید. آنان بدین شیوه عمل کردند و وزنشان سبکتر شد».
بنابراین، ذهنیت و باورهای مخاطب، شرایط و حالات او، زمان و مکان صدور خبر، حوادثی که در پی آنها روایتی از معصوم علیه السلام صادر شده است و یا سؤالاتی که مخاطبان طرح کرده اند و معصوم علیه السلام بدان پاسخ داده است و دیگر قراین حالی و مقالی، محورهایی است که در ایجاد فضای سخن و مقتضای حال نقش دارد و معصوم علیه السلام قطعاً متناسب با این شرایط و قراین، سخن گفته است. گاهی گزارش نکردن همه ی این قراین و از بین رفتن پاره ای از آنها موجب بدفهمی و گاه تعارض میان اخبار می شود، که با دقت در اندک قراین به جا مانده، می توان تعارض بَدوی را برطرف کرد.
مرحوم شیخ طوسی در تهذیبَین تلاش فراوان در کشف این گونه قراین و شواهد دارد. در موارد بسیاری از این گونه روایات، با دقّت عالمانه در آنها و بررسی فضای حاکم در زمان صدور خبر و سایر شواهد نقلی و اعتباری، به حل تعارض اخبار پرداخته است؛ برای نمونه در روایتی آمده است: «عَنْ اَبِی عَبدِ الله علیه السلام قالَ سَأَلتُهُ عَنِ الفِراءِ و السِّنجابِ و السَّمُّورِ و الثَّعالِبِ و أشْباهِهِ قالَ: لا بَأسَ بِالصَّلاةِ فِیه»؛ راوی می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره (حکم نمازِ) لباسی که از پوست گورخر، سنجاب، سمور، روباه و نظیر اینها باشد، پرسیدم. حضرت فرمودند: نماز با اینها جایز است. شیخ علاوه بر اینکه روایت را حمل بر تقیه می کند، می نویسد: ممکن است فرمایش امام علیه السلام «لا بأس به» مخصوص به بخشی از پرسش راوی که درباره ی سنجاب است، باشد؛ زیرا نماز گزاردن با آن، در برخی روایات تجویز شده است و حضرت با اعتماد و تکیه بر سایر روایات رسیده از خود و پدرانش، پاسخ مطلب را نسبت به غیر سنجاب واگذاشته است. (47)
از این گونه نمونه های حدیثی روشن می شود که احادیث معصومان علیهم السلام، گاهی همراه با قراین حالی و مقالی بوده است که کشف مقصود اصلی معصوم علیه السلام با توجه به آن قراین میسر می گردد، اما بر اثر غفلت در نقل یا تقطیع احادیث و یا... قرینه ها از بین رفته و موجب اجمال و فهم نادرست روایات گشته است.
15. شیخ انصاری در ضمن برشمردن روایاتی که دلالت بر حجیت خبر واحد دارند، روایتی را پیرامون شخصیت یونس بن عبدالرحمن نقل میکنند و نتیجه میگیرند که خبر واحد حجت است. این مطلب را بعضی از علما پذیرفته و در کتب خویش نقل کردهاند. از جمله مرحوم مظفر در کتاب اصول الفقه خویش مینویسد:
الطائفة الثانیة: ما ورد فی إرجاع آحاد الرواة إلى آحاد أصحاب الأئمة علیهم السلام على وجهٍ یظهر فیه عدم الفرق فی الإرجاع بین الفتوى و الروایة، مثل إرجاعه علیه السلام إلى زرارة بقوله: «إذا أردت حدیثاً فعلیک بهذا الجالس» یشیر بذلک إلى زرارة. و مثل قوله علیه السلام لمّا قال له عبدالعزیز بن المهتدی: ربما أحتاج و لست ألقاک فی کلّ وقت، أ فیونس بن عبدالرحمن ثقة آخذ عنه معالم دینی؟ قال: نعم.
قال الشیخ الأعظم: و ظاهر هذه الروایة أنّ قبول قول الثقة کان أمراً مفروغاً عنه عند الراوی، فسأل عن وثاقة یونس لیرتّب علیه أخذَ المعالم منه.
در حالیکه اگر این بزرگواران به فضای صدور این حدیث و اختلافات موجود بین جریانات شیعی آن زمان و شبهاتی که پیرامون بعضی از شخصیتها از جمله جناب یونس بن عبدالرحمن مطرح بود توجه میکردند، هرچیزی از این روایت میفهمیدند، الا حجیت خبر واحد!!!
پینوشتها:
34. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، ج2، ص489، شمارهی3045.
35. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج3، ص72.
36. عبدالله بن قدامة، المغنی، ج5، ص596.
37. محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجة، تحقیق و ترقیم و تعلیق: محمد فؤاد عبدالباقی، ج2، ص822.
38. سیدعبدالله جزائری، التحفة السنیة (مخطوط)، شرح الجزائری، ص224.
39. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، ج6، ص545، شمارهی8.
40. مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، صحیح مسلم، ج3، ص41.
41. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، مراجعة و تصحیح و ضبط: نخبة من العلماء الاجلاء، ج2، ص614؛ علاءالدین علی متقی هندی، کنزالعمال، ضبط و تفسیر: بکری حیانی، تصحیح و فهرسة: صفوة السقا، ج15، ص730.
42. توجه بدین نکته لازم است که گریه کردن و اشک ریختن بر شخص درگذشته با نوحهگری با صدای بلند (نیاحة) یا گریبان چاک کردن و لباس خود را پاره کردن تفاوت دارد. حالت اول گونهای ابراز احساسات است و حاکی از تأثر، ناراحتی و رقت قلب است. نیاحة و نوحهگری، نوعی دیگر از عزاداری است و بیشتر حالت نمایشی دارد. بعضی از زنان در آن دوران شغل نوحهگری داشته، برای رونق مجلس عزا به کار دعوت میشدند. احادیث شیعه و سنی، نیاحة را ناپسند دانسته است، ولی خلیفهی دوم حتی گریهکردن را ناپسند میشمرد.
43. مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، صحیح مسلم، ج3، ص43.
44. همان، ص45.
45. احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، تصحیح و تعلیق سیدجلالالدین حسینی (محدث ارموی)، ج2، ص377، شمارهی150؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، ج2، ص295، شمارهی2502.
46. همان، ص378، شمارهی154.
47. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج1، ص 385، ب224؛ نیز ر.ک: ج1، ص 40، ب21 و ص7، ب1 و ص 15، ب5 و ص 35، ب19 و ج2، ص 288، ب197 و ص21، ب8 و ج3، ص234، ب143 و ج4، ص 202، ب117
10. از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم نقل شده که ایشان قرض گرفتن را توصیه کرده و آن را «دین مقضی» شمردهاند: «استقرضی فانه دین مقضی». آیا بر این اساس قرض گرفتن در همهی موارد و حالات نیکوست؟ ظاهر این گزارش، گونهای استبعاد را در پی دارد.
در سبب صدور این متن آمده است: «جاء ام سلمة -رضی الله عنها- الی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فقالت: یا رسول الله یحضر الاضحی و لیس عندی ثمن الاضحیة فأستقرض و اضحی؟ قال: فاستقرضی فانه دین مقضی؛ (34) ام سلمه، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد ایشان آمد و گفت: ای رسول خدا، عید قربان نزدیک شده و من پولی برای خرید قربانی ندارم. آیا میتوانم قرض کرده، قربانی کنم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: [برای قربانی] پول قرض کن؛ همانا که آن، دینی است که زود ادا میشود».
توجه به اسباب صدور این سخن، روشن میکند که توصیه به قرض گرفتن در مورد قربانی در روز عید قربان بوده است و این متن اطلاق ندارد و موارد دیگر را دربر نمیگیرد.
11. نقل کردهاند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اجاره و کرایهی مزرعه را ممنوع دانسته است! در متون حدیثی اهل سنت آمده است: «نهی النبی عن کراء المزارع؛ (35) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اجارهی مزارع را ممنوع ساخت».
با توجه به شایع بودن اجارهی زمین و اشتغال بسیاری از مردم در کشاورزی اجارهای، این پرسش پدید میآید که مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این سخن چیست؟ آیا این سخن اطلاق دارد؟ چرا گزارشهای این متن گسترده و شایع نیست؟ ظاهراً اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز در اینباره اختلاف داشته و بعضی آن را جایز و برخی آن را ناپسند میدانستهاند. (36)
گزارشگر اصلی این سخن رافع بن خدیج است. زید بن ثابت در اینباره گفته است: «یغفر الله لرافع بن خدیج، أنا والله اعلم بالحدیث منه. انما اتی رجلان النبی صلی الله علیه و آله و سلم و قد اقتتلا. فقال: ان کان هذا شأنکم فلا تکروا المزارع، فسمع رافع بن خدیج قوله فلا تکروا المزارع؛ (37) خدا رافع بن خدیج را بیامرزد. به خدا سوگند، من از او به این حدیث آگاهترم. دو تن نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند که [به سبب اختلاف در اجارهی زمین] با یکدیگر زدوخورد کرده بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: اگر نتیجهی معاملهی شما این است، پس زمین را اجاره نکنید، و رافع بن خدیج تنها قسمتی از سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شنیده که فرمودند: زمین را اجاره نکنید».
12. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی سه نعمت را از برکات دنیوی شمردهاند: «ثلاث برکات: الماء و النار و الشاة؛ (38) سه چیز برکت است: آب و آتش و گوسفند».
این سه شیء چه ویژگیای دارند که بیش از دیگر مواهب طبیعت کانون توجه قرار گرفتهاند؟ آیا در دورهی ما نیز این سه چیز، برکت و نعمت خانواده شمرده میشوند؟
امام باقر علیه السلام فرموده است: «دخل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی ام سلمة فقال لها: ما لی لا أری فی بیتک البرکة. قالت: بلی و الحمدلله ان البرکة لفی بیتی. فقال: ان الله عزوجل انزل ثلاث برکات، الماء و النار و الشاة؛ (39) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم داخل خانهی ام سلمه شد و بدو فرمود: چه شده است که خانهات را بیبرکت میبینم؟ ام سلمه گفت: سپاس خدای را که منزل من آکنده از برکت است، [مقصود او از برکت، حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانهی اوست.] و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: خدای عزوجل سه برکت نازل کرده است: آب و آتش و گوسفند [و خانهی تو از این سه تهی است]».
این متن نشانِ آن است که مایهی برکت منزل در زمان صدور روایت، چه چیزهایی بودهاند و اشارهای به عنوان برکت در همهی موارد و مکانها و زمانها ندارد.
13. از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کردهاند: «المیت یعذب ببکاء اهله؛ گریه کردن همراهان مرده باعث میشود که او عذاب گردد».
ظاهراً خلیفهی دوم در موارد فراوانی این سخن را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده و با استناد بدان، گریه بر مردگان را ممنوع شمرده است. (40) وی در بعضی موارد با شلاق به بازماندگان شخص تازه درگذشته حمله میکرد و آنان را از گریستن منع میکرد. (41)
استدلال خلیفه این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «گریه کردن بر مردگان موجب عذاب یا شدت عذاب آنان میشود». (42)
متن گزارششده اشکال آشکاری دارد که انتساب آن به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دچار چالش میسازد؛ زیرا حتی اگر گریهکردن همراهان میت حرام باشد چرا سبب عذاب یا شدت عذاب مرده میشود؟
عایشه پس از شنیدن این سخن، آن را نادرست خوانده و گفته است: «حسبکم القرآن: و لا تزر وازرة وزر أخری؛ (43) قرآن برای شما [در رد این انتساب] کافی است که فرمود: گناه هیچکس را به پای دیگری نمینویسند».
در کتاب صحیح مسلم آمده است: «عمرة بنت عبدالرحمن انّها سمعت عایشة و ذکر لها ان عبدالله بن عمر یقول أن المیت لیعذب ببکاء الحی، فقالت: یغفر الله لابی عبدالرحمن أما انه لم یکذب ولکنّه نسی او اخطأ انما مرّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی یهودیة یبکی علیها فقال: انهم لیبکون علیها و انها لتعذب فی قبرها؛ عمره دختر عبدالرحمن میگوید: برای عایشه گفته شد که عبدالله بن عمر میگوید: شخص مرده به سبب گریهی زندگان عذاب میشود. وی گفت: خدا اباعبدالرحمن [یعنی عبدالله بن عمر] را بیامرزد. او دروغ نگفته، ولی از یاد برده یا اشتباه کرده است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر زن مردهی یهودی گذر کرد که همراهانش بر او میگریستند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: اینان بر او میگریند در حالی که او در قبر خویش عذاب میشود». (44)
سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشاره به اسلام نیاوردن یهودی تازه درگذشته دارد که به سبب خطایش عذابش آغاز شده، و در این زمان که بازماندگانش بر او میگریند در حال عذاب شدن است. بنابراین ارتباط و ملازمهای بین این دو فعل نیست.
14. در سخن نبوی صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: «استعینوا بالنسل؛ از نسل یاری جویید».
معنای نسل چیست؟ با توجه به معنای متبادر در نزد ما از واژهی نسل، مفهومی که از این روایت در ذهن ما فارسیزبانان تقویت میشود تزویج زادوولد و تشکیل خانوادهی پرجمعیت است. اما آیا این استنتاج درست است؟
جستوجو در کتب لغت نشان میدهد که «نسل» دو معنا دارد: زایش فرزند و شتاب در حرکت.
آیهی «و هم من کل حدب ینسلون؛ [انبیاء : 96] آنان از هر محل مرتفع به سرعت عبور میکنند»؛ و نیز آیهی «و نفخ فی الصور فاذا هم من الاجداث الی ربهم ینسلون؛ [یس : 51] (بار دیگر) در صور دمیده میشود، ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان میروند»، به معنای دوم اشاره دارند.
دربارهی سبب ورود این سخن گفتهاند: «انّ قوماً مشاة ادرکهم النبی صلی الله علیه و آله و سلم فشکو الیه شدة المشی. فقال لهم: استعینوا بالنسل؛ (45) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر گروهی از پیادگان گذر کرد و آنان از سختی پیادهروی شکوه کردند. اشان بدانان فرمودند: از حرکت باسرعت یاری گیرید».
در گزارشی دیگر آمده است: «راح رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن کراع الغمیم فصف له المشاة و قالوا: نتعرض لدعوته. فقال صلی الله علیه و آله و سلم: اللهم اعطهم أجرهم و قوّهم. ثم قال: لو استعنتم بالنسلان لخفف اجسامکم و قطعتم الطریق. ففعلوا فخفف اجسامهم؛ (46) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از منطقهی کراع الغمیم (بین مکه و مدینه) گذشت. پیادگان در برابر ایشان صف کشیدند و گفتند که دعوت ایشان را اجابت کرده [و به حج آمده]اند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای آنان دعا کرد و فرمود: خدایا آنان را پاداش ده و قوی گردان. سپس به آنان فرمود: اگر از پیاده روی سریع بهره گیرید بدنهایتان سبکتر میشود و راه را سریعتر میپیمایید. آنان بدین شیوه عمل کردند و وزنشان سبکتر شد».
بنابراین، ذهنیت و باورهای مخاطب، شرایط و حالات او، زمان و مکان صدور خبر، حوادثی که در پی آنها روایتی از معصوم علیه السلام صادر شده است و یا سؤالاتی که مخاطبان طرح کرده اند و معصوم علیه السلام بدان پاسخ داده است و دیگر قراین حالی و مقالی، محورهایی است که در ایجاد فضای سخن و مقتضای حال نقش دارد و معصوم علیه السلام قطعاً متناسب با این شرایط و قراین، سخن گفته است. گاهی گزارش نکردن همه ی این قراین و از بین رفتن پاره ای از آنها موجب بدفهمی و گاه تعارض میان اخبار می شود، که با دقت در اندک قراین به جا مانده، می توان تعارض بَدوی را برطرف کرد.
مرحوم شیخ طوسی در تهذیبَین تلاش فراوان در کشف این گونه قراین و شواهد دارد. در موارد بسیاری از این گونه روایات، با دقّت عالمانه در آنها و بررسی فضای حاکم در زمان صدور خبر و سایر شواهد نقلی و اعتباری، به حل تعارض اخبار پرداخته است؛ برای نمونه در روایتی آمده است: «عَنْ اَبِی عَبدِ الله علیه السلام قالَ سَأَلتُهُ عَنِ الفِراءِ و السِّنجابِ و السَّمُّورِ و الثَّعالِبِ و أشْباهِهِ قالَ: لا بَأسَ بِالصَّلاةِ فِیه»؛ راوی می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره (حکم نمازِ) لباسی که از پوست گورخر، سنجاب، سمور، روباه و نظیر اینها باشد، پرسیدم. حضرت فرمودند: نماز با اینها جایز است. شیخ علاوه بر اینکه روایت را حمل بر تقیه می کند، می نویسد: ممکن است فرمایش امام علیه السلام «لا بأس به» مخصوص به بخشی از پرسش راوی که درباره ی سنجاب است، باشد؛ زیرا نماز گزاردن با آن، در برخی روایات تجویز شده است و حضرت با اعتماد و تکیه بر سایر روایات رسیده از خود و پدرانش، پاسخ مطلب را نسبت به غیر سنجاب واگذاشته است. (47)
از این گونه نمونه های حدیثی روشن می شود که احادیث معصومان علیهم السلام، گاهی همراه با قراین حالی و مقالی بوده است که کشف مقصود اصلی معصوم علیه السلام با توجه به آن قراین میسر می گردد، اما بر اثر غفلت در نقل یا تقطیع احادیث و یا... قرینه ها از بین رفته و موجب اجمال و فهم نادرست روایات گشته است.
15. شیخ انصاری در ضمن برشمردن روایاتی که دلالت بر حجیت خبر واحد دارند، روایتی را پیرامون شخصیت یونس بن عبدالرحمن نقل میکنند و نتیجه میگیرند که خبر واحد حجت است. این مطلب را بعضی از علما پذیرفته و در کتب خویش نقل کردهاند. از جمله مرحوم مظفر در کتاب اصول الفقه خویش مینویسد:
الطائفة الثانیة: ما ورد فی إرجاع آحاد الرواة إلى آحاد أصحاب الأئمة علیهم السلام على وجهٍ یظهر فیه عدم الفرق فی الإرجاع بین الفتوى و الروایة، مثل إرجاعه علیه السلام إلى زرارة بقوله: «إذا أردت حدیثاً فعلیک بهذا الجالس» یشیر بذلک إلى زرارة. و مثل قوله علیه السلام لمّا قال له عبدالعزیز بن المهتدی: ربما أحتاج و لست ألقاک فی کلّ وقت، أ فیونس بن عبدالرحمن ثقة آخذ عنه معالم دینی؟ قال: نعم.
قال الشیخ الأعظم: و ظاهر هذه الروایة أنّ قبول قول الثقة کان أمراً مفروغاً عنه عند الراوی، فسأل عن وثاقة یونس لیرتّب علیه أخذَ المعالم منه.
در حالیکه اگر این بزرگواران به فضای صدور این حدیث و اختلافات موجود بین جریانات شیعی آن زمان و شبهاتی که پیرامون بعضی از شخصیتها از جمله جناب یونس بن عبدالرحمن مطرح بود توجه میکردند، هرچیزی از این روایت میفهمیدند، الا حجیت خبر واحد!!!
پینوشتها:
34. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، ج2، ص489، شمارهی3045.
35. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج3، ص72.
36. عبدالله بن قدامة، المغنی، ج5، ص596.
37. محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجة، تحقیق و ترقیم و تعلیق: محمد فؤاد عبدالباقی، ج2، ص822.
38. سیدعبدالله جزائری، التحفة السنیة (مخطوط)، شرح الجزائری، ص224.
39. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، ج6، ص545، شمارهی8.
40. مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، صحیح مسلم، ج3، ص41.
41. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، مراجعة و تصحیح و ضبط: نخبة من العلماء الاجلاء، ج2، ص614؛ علاءالدین علی متقی هندی، کنزالعمال، ضبط و تفسیر: بکری حیانی، تصحیح و فهرسة: صفوة السقا، ج15، ص730.
42. توجه بدین نکته لازم است که گریه کردن و اشک ریختن بر شخص درگذشته با نوحهگری با صدای بلند (نیاحة) یا گریبان چاک کردن و لباس خود را پاره کردن تفاوت دارد. حالت اول گونهای ابراز احساسات است و حاکی از تأثر، ناراحتی و رقت قلب است. نیاحة و نوحهگری، نوعی دیگر از عزاداری است و بیشتر حالت نمایشی دارد. بعضی از زنان در آن دوران شغل نوحهگری داشته، برای رونق مجلس عزا به کار دعوت میشدند. احادیث شیعه و سنی، نیاحة را ناپسند دانسته است، ولی خلیفهی دوم حتی گریهکردن را ناپسند میشمرد.
43. مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، صحیح مسلم، ج3، ص43.
44. همان، ص45.
45. احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، تصحیح و تعلیق سیدجلالالدین حسینی (محدث ارموی)، ج2، ص377، شمارهی150؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، ج2، ص295، شمارهی2502.
46. همان، ص378، شمارهی154.
47. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج1، ص 385، ب224؛ نیز ر.ک: ج1، ص 40، ب21 و ص7، ب1 و ص 15، ب5 و ص 35، ب19 و ج2، ص 288، ب197 و ص21، ب8 و ج3، ص234، ب143 و ج4، ص 202، ب117
حجم فایل : 170 کیلوبایت حجم فایل : 411 کیلوبایت
دانلود فایل ها مخصوص افراد حاضر در کلاس علل الحدیث می باشد.