صحابه و کتابت حدیث + دانلود PDF
متن جلسه پنجم کلاس علل الحدیث حجة الاسلام عزّتی زیدعزه در تاریخ 19 آذرماه 1393
تا کنون، از «کتابت حدیث در عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم» سخن گفتیم و نشان دادیم که سنّت آن بزرگوار، بر لزوم کتابت استوار است. پس از آن، احادیث گزارش شده از رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله در منع کتابت را نقد کردیم و نشان دادیم که از حجّیّت، ساقط است. اکنون، شماری از صحابیان را یاد میکنیم که حدیث را مینگاشتند و بر نگارش و نشر آن، تأکید میورزیدند.
از آنچه در بحث پیشین آوردیم، روشن شد که رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله بر کتابت حدیث تأکید میکرده است و کتابت حدیث، به امر رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله، به روزگار حیات آن بزرگوار، معمول بوده؛ و هیچ منعی از جانب آن بزرگوار در نگارش حدیث، صادر نشده است؛ و روایات منسوب، قطعاً برساخته است و از حجّیّت، ساقط. بدینسان، باید تأمّل کرد و به دقّت در نگریست که صحابیان چه میکردند. آیا آنان به ضبط و ثبت حدیث، همّت میگماشتند یا نه؟ تأمّل در نصوص تاریخی و بررسی منابع شرح حال نگاری، تردیدی باقی نمیگذارد در اینکه، پاسخ این سؤال نیز مثبت است؛ و نشان میدهد که صحابیان به پیروی از تأکیدها و ترغیبهای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله حدیث را مینوشتند. از نگاشتهها و نوشتههای آنان، در متون کهن، گاه به «صحیفه» و دیگرگاه به «نسخه» یاد شده است. اکنون این دو اصطلاح را بازشناسی کنیم.
1) صحیفه
«صحیفه» برگی است نگاشته شده، که آن را به «صحف» جمع میبستند؛ البتّه ساختار قیاسی آن، «صحائف» است1. ابن حجر عسقلانی، صحیفه را به «ورقة مکتوبة» تفسیر کرده است2؛ بنابراین، «صحیفه» در اصل وضع لغوی، بر «برگی نگاشته شده» اطلاق می شده است و در ادامه استعمال، بر برگهای نگاشته شده نیز اطلاق شده است.
در گزارشهای تاریخی آمده است که چون رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بر ابلاغ آیین خود، پای فشرد و تطمیع ها، تهدیدها و پیشنهادهای قریش را برای کنارآمدن با آنها و دست شستن از تبلیغ برنتابید، آنان، همپیمان شدند که یکسر با رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله رویارویی کنند و او و همگامانش را در انزوا قراردهند. سپس پیمان نامه ای نگاشتند و آن را در میان کعبه آویختند، از این پیمان نامه که «برگی مکتوب» بود، به «صحیفه» یاد شده است.3
بدین سان، «صحیفه» در اصطلاح محدّثان، مکتوبی است مشتمل بر حدیث و یا احادیثی از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله، نگاشته شده بر برگی و یا برگهایی.4
2) نسخه
در میان آثار شرح حال نگاران و در ضمن شرح حال محدّثان و راویان، گاه از عنوان «نسخه» سخن رفته است که آن نیز گویا حدیث یا احادیثی است نگاشته شده بر برگی و یا برگهایی. برخی از حدیث پژوهان نوشتهاند:
از جهت اصطلاح، «صحیفه» نگاشتهای است مشتمل بر یک حدیث یا بیشتر (با یک سند) که ممکن است موضوعات مختلف را در بر داشته باشد؛ مانند: صحیفه همّام. امّا اگر اسناد متعدّدی داشت، از آن به «نسخه» یاد میکنند ….5
یادآوری کنم که صحیفهها و نسخهها، گاه به کاتب و نگارنده آن نسبت داده می شده است، و گاه به املاکننده آن؛ مانند «صحیفه جابر» که آن را شاگردش سلیمان بن قیس یشکریّ نگاشته است.
اکنون با نگاهی به منابع شرح حال نگاری و کتابهای رجالی و… می کوشیم تا گروهی از صحابیان را که حدیث را می نگاشتند و «صحیفه» یا «نسخه»ای بدانها نسبت داده شده است، شناسایی کنیم. نامهای صحابیان را بر اساس الفبا می آوریم و آگاهیهای لازم را در ذیل نامها گزارش میکنیم.6
ـ أبوأمامة الباهلی: صدی بن عجلان
ـ أبوأیّوب الأنصاری: خالد بن زید
1. أبوبکر بن أبی قحافة
بیگمان، ابوبکر، به روزگار حیات رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله احادیث را مینگاشته است. بر اساس برخی گزارشها، وی 500حدیث از احادیث رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله را نگاشته بود که پس از پیامبر و بعد از مدتی اندیشیدن، و بر چگونگیاش در نگریستن (!!) آنها را به آتش کشید.7 برخی از پژوهشیان بر این باورند که وی پس از پیامبر نیز حدیث را مینگاشته است.8
پس از این، در زمینه چگونگی حدیثنگاری ابوبکر و اقدام او به منع کتابت و شعار وی در این باره، سخن خواهیم گفت.
ـ أبوبکر الثّقفی: نفیع بن مسروح
2. أبورافع
وی، از صحابیان جلیل رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و از پیشتازان در کتابت و تألیف است. پس از این، در ضمن بحث تدوین حدیث در شیعه، به تفصیل از وی یاد خواهیم کرد.
ـ أبوسعید الخدری: سعد بن مالک
3. أبوشاة الکلبی
چون رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بر مکّه چیره گشت، در میان مردمان، خطبه ای ایراد کرد و در ضمن آن، از جایگاه بلند مکّه و از برخی احکام و رفتارهای مسلمانان و… سخن راند. ابوشاه کلبی که از مردمان یمن بود، به پاخاست و از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله تقاضاکرد که این سخن را برای وی بنویسند، و پیامبر دستورداد چنان کنند.9 از آن پس، این سخن، به حدیث «أبوشاة» شهره شد10، که عالمان بسیاری در جواز (بلکه لزوم) کتابت حدیث، بدان استناد کردهاند، و ما پس از این نیز بدان اشاره خواهیم کرد.
4. أبوهریرة، الدّوسی الیمانی
وی از صحابیان مشهور رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و از راویان و محدّثانی است که به کثرت نقل از سویی و به جعل و وضع از سوی دیگر، شهره است.11 در میان نقلهای گونه گون درباره ابوهریره، گزارشهایی توان یافت که تصریح دارد ابوهریره احادیث را به حافظه میسپرده و کتابت نمیکرده است12؛ امّا نقلها و گزارشهایی نیز هست که نشانگر آن است که وی حدیث را مینوشته است.13 آقای دکتر محمد مصطفی اعظمی بر این باور است که جمع میان دوگونه نقل، بدینگونه ممکن است که بگوییم عدم کتابت ابوهریره، در زمان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بوده است و کتابت وی، پس از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله.14 کسان بسیاری از ابوهریره حدیث شنیده اند و صحیفهها و نسخهها از نقلهای وی نوشتهاند.15 آنچه آوردیم، نشانگر این حقیقت تواند بود که وی، حدیث را مینگاشته است؛ چه در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و یا پس از آن.
5ـ أبوهند الدّاری
او از قبیله «دار» است که گویا نامش «بریر» بوده است و به کنیه شهرت دارد. داستان حضور وی با تمیم داری، در محضر رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و درخواست قطعه زمینی در شام و واگذاری رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و نگاشتن قراردادی برای آن، در منابع شرح حال نگاری آمده است. ابن حجر، پس از گزارش آن مینویسد: من درباره آن، رسالهای پرداخته ام با عنوان «الجلیل بحکم بلد الخلیل».16
از ابوهند، روایاتی در منابع حدیثی آمده است، و گویا ابوعبداللّه مکحول شامی، از احادیثی که وی نقل کرده است، نگاشتهای را سامان داده است.17
6. أبیّ بن کعب الأنصاری
وی، از صحابیان جلیل و از مفسّران ارجمند و از موالیان علی بن ابی طالب علیهالسلام بوده است. از أبیّ بن کعب و ثبت و ضبط وی از حدیث، در بخش دیگری از این سلسله مباحث یادخواهیم کرد.
7. أسماء بنت عمیس
او از پیشتازان در اسلام و از چهرههای منوّر تاریخ اسلام و از مهاجران شکوهمند روزگار شکنجه و رنج و از مدافعان جدّی «حقّ خلافت و خلافت حقّ» است. از اسماء و کتابت او از حدیث، پس از این یاد خواهیم کرد.
8. اسید بن حضیر الأنصاری
اسید، از صحابیان و از چهره های برجسته مدینه است. او پس از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله، در حاکمیت ابوبکر کوشید18 و از جمله کسانی است که با عمر بن الخطّاب برای بردن علی علیهالسلام به مسجد، به خانه آن بزرگوار هجوم آورد.19 اسید، برخی از احادیث رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله را نگاشته و نیز برخی از داوریهای آن بزرگوار و خلفا را.20
9. أنس بن مالک
انس، از صحابیان، محدّثان و مقربانی است که به خدمتگزاری رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله مشهوراند.
او خطّی نیکو داشت21 و احادیث رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله را می نگاشت و بر نگارش آن، تأکید می ورزید و به فرزندانش نیز امر می کرد که بنویسند22 و از تباه شدن دانش جلوگیری کنند. این تأکید و ترغیب، تا بدانجاست که از وی نقل کردهاند:
کنّا لانعدّ علم من لم یکتب علمه علما …23
ما دانش کسی را که نمینگاشت و ثبت و ضبط نمیکرد، دانش نمیدانستیم.
یعنی به استواری و دقت آن، باور نداشتیم. در گزارشهایی آمده است که در نزد انس، نگاشتههای فراوانی بوده است؛ هبیرة بن عبدالرّحمن میگوید:
چون انس آهنگ نقل حدیث میکرد و مردم برای شنیدن انبوه میشدند، نگاشتههایش را میآورد و بر مردمان میخواند و میگفت اینها احادیثی است که من از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله شنیدهام …24
انس، مجالس کتابت داشت؛ احادیث را املا میکرد و دیگران مینوشتند.25
بدین سان، کسان بسیاری از وی حدیث آموختند و احادیثی از وی دریافته، نگاشتند؛ از جمله، ثمامة بن عبیداللّه بن أنس که «کتاب الصّدقات» را از انس میداشته است26 و کثیر بن سلیم راوی که از انس، «نسخه»ای را روایت میکرده است.27
10. براء بن عازب الأنصاری الخزرجی
براء، از صحابیان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و فرزند صحابی پیامبر صلیاللهعلیهوآله (عازب بن حارث) است. براء از راویان «حدیث غدیر» است که در مواضع مختلفی آن حدیث را گزارش کرده است.28 براء بر کتابت حدیث، تأکید داشته است. او محافل تحدیث تشکیل می داد؛ حدیث می گفت و جستجوگران حدیث، به املای او مینگاشتند.29
11. جابر بن سمرة السّوائی
او هم از راویان حدیث غدیر است30. او نیز حدیث را می نگاشت. عامربن سعد بن أبی وقّاص، میگوید: نامه ای برای جابر بن سمره فرستادم و از وی خواستم تا برخی از احادیثی را که از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله شنیده است، برای من بنویسد، و وی چنین کرد …31
12. جابر بن عبداللّه الأنصاری
وی، صحابی جلیل القدر رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله محدّث و مفسّری بزرگ و از پیشتازان در دفاع از حق است. عمر او سالیان دراز بپایید و بدین سان، از سرچشمه زلال آگاهیهایش ـ که از آل اللّه فرا گرفته بود ـ دیگران را سیراب ساخت. درباره جایگاه او در کتابت حدیث، در آینده سخن خواهیم گفت.
13. جریر بن عبداللّه البجلی
جریر از صحابیانی است که زندگی اش دارای دیگرسانیها و کژرفتاریهایی است. او از یاری علی علیهالسلام تن زد، و به ستم و ستمگری روی آورد.32 جریر، حدیث را مینوشت. از جمله آوردهاند که او در هنگامهای که گرسنگی و دشواریهایی برخی مناطق را فرا گرفته بود، به معاویه نوشت:
از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله شنیدم که فرمود:
آنکه بر مردمان رحم نکند و مهر نورزد، خداوند به او رحم نخواهد کرد.33
14. حسن بن علی علیهالسلام
سبط اکبر، پیشوای راستین امّت، حسن بن علی علیهماالسلام، بر کتابت و ضبط حدیث بسی تأکید داشته است. در آینده در اینباره، به تفصیل، سخن خواهیم گفت.
15. خالد بن زید
خالد بن زید (مشهور به ابوایّوب) انصاری، از مشاهیر صحابه است؛ همو که رسول خدا در مدینه در خانه وی سکنی گزید. ابوایّوب، از استوارگامان بر «صراط مستقیم» بود و هماره حرمت حق را پاس میداشت. از نقش وی در کتابت حدیث، پس از این، سخن خواهیم گفت.
16. رافع بن خدیج الأنصاری
وی از صحابیان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و از کسانی است که بجز نبرد احد ـ که به سبب خردسالی، اجازه شرکت در آن را نیافت ـ، در دیگر نبردها همراه رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بوده است.34 به هنگام نبرد احد، نیزه ای بدو اصابت کرد و پیکان آن، در بدن وی تا هنگام مرگ، باقی ماند. پیامبر صلیاللهعلیهوآله به شهیدبودن او گواهی داد35 و گفته می شود او در نبرد صفّین، همراه علی علیهالسلام بوده است.36 رافع، حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوآله را می نگاشت و نزد خویش، نگاه میداشت. آورده اند که روزی مروان از حرمت مکّه سخن گفت. رافع بن خدیج فریاد زد که:
اگر مکه حرم الهی است، مدینه حرمی است که رسول خدا بدان حرمت بخشیده است. این حقیقت، در پوستی نگاشته شده و در نزد ما محفوظ است که اگر بخواهی، آن را میخوانیم …37
17. زید بن أرقم
زید بن أرقم، از خزرجیان یثرب و از صحابیان پیامبر صلیاللهعلیهوآله است، هموست که درباره موضعگیری منافقان افشاگری کرد و رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله را ستود. درباره وی، پس از این، سخن خواهیم گفت.
18. زید بن ثابت الأنصاری
از مفسّران، مقریان و چهره های نقش آفرین صحابه است. زید بن ثابت، از جهاتی مورد توجّه خلفا بوده است. او را بسیار میستودند و بزرگ میداشتند. از وی نقل کردهاند که پیامبر بدو امر کرده است زبان سریانی فراگیرد و نگاشتهی یهودیان را برای رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بخواند، و وی در کمتر از نصف ماه، آن را فرا گرفته است. او را کاتب وحی و نیز جامع قرآن دانستهاند؛ لیکن همه این موارد، مورد گفتگوست.38 از زید بن ثابت نقل کردهاند که گفته است:
پیامبر به ما امر کرده است چیزی از حدیث وی را ننویسیم و آنچه نوشتهایم، محوکنیم.39
آقای دکتر اعظمی، اسناد این نقل را منقطع میداند و ضعیف و مآلاً غیرقابل استناد. وی احتمال میدهد که تن زدن زید ـ بر اساس برخی از نقلها ـ از نگاشتن آرا و اندیشههای خود بوده است و نه احادیث رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله. وی، آنگاه نصوص و نقلهایی را گزارش میکند که نشانگر آن است که زید بن ثابت، حدیث را مینوشته است؛ و جالب اینکه گاه به درخواست عمر نوشته است؛ از جمله، در پاسخ سؤالهای وی از مسئلهی ارث «جد» و…40
گفتیم خلفا، وی را میستودند و در مسائل فقهی، بدو مراجعه میکردهاند. او را اوّلین کس دانستهاند که در «میراث» کتاب نگاشته است. ابوبکر محمد بن خیر أموی اشبیلی، در فهرست خود، از کتاب «فرائض» زید یاد کرده است و سند خود بدان را گزارش کرده است41؛ از این مجموعه و اهمیت آن، در متون حدیثی42 و منابع شرح حال نگاری43 سخن رفته است. زید، چنانکه آوردیم، به دانش شهره بود. کسان بسیاری به محضر وی میشتافتند و از او دانش فرا میگرفتند و احادیثی مینگاشتند. از جمله، ابوقلابة عبداللّه بن زید بصری که در نگارش و ضبط و ثبت حدیث، سختکوش بود و نگاشتههای فراوانی داشت44؛ او در ضمن نگاشتههایش، به نقل از زید بن ثابت نیز احادیثی نگاشته بود.45 و نیز کثیر بن افلح که می گفت:
ما در نزد زید بن ثابت، احادیث را مینگاشتیم.46
19. سبیعة الأسلمیّة
سبیعه اسلمی از راویان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله است، وی همسر سعد بن خوله است (که در «حجّةالبلاغ» زندگی را بدرود گفت). اندکی پس از مرگ سعد (یکماه یا کمتر)، سبیعه بزاد و کسانی از وی خواستگاری کردند. رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بر اساسی برخی از نقلها، به وی اجازه ازدواج داد.47 بدین سان، چگونگی شوهرکردن مجدّد وی، مستند فقهی حکم کسانی شد که بر این باورند که «وضع حمل»، انقضای عدّه زنان است مطلقا؛ چه آنانکه طلاق داده شده اند و چه آنانکه شوهرانشان زندگی را بدرود گفته اند؛ و نیز تفسیر بر آیه «وأولات الأحمال أجلهنّ أن یضعن حملهنّ» [طلاق/4].48
چگونگی این ماجرا را از سبیعه سؤال کردهاند و او در پاسخ، چگونگی را نگاشته است.49 برخی کسان، از وی حدیث شنیده اند و او برای برخی، حدیث نوشته است؛ از جمله برای: عبداللّه بن عتبة50، عمر بن عبداللّه بن الأرقم51، عمرو بن عتبة52 و مسروق بن أجدع53.
20. سعد بن عبادة الأنصاری
سعد بن عبادة، پیشوای خزرجیان و از صحابه انصار است. او قبل از اسلام کتابت را فرا گرفته بود و از معدود کسانی است که با عنوان «کامل» یاد شده اند.54 سعد را در سخاوت و شجاعت ستوده اند و از ابن عباس آورده اند که رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله دو پرچم داشت: پرچم مهاجران و پرچم انصار؛ پرچم مهاجران با علی علیهالسلام و پرچم انصار با سعد بود. پس از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله، سعد در حالیکه بر بستر بیماری بود، در سقیفه بنی ساعده با یارانش انجمن کرد؛ امّا کاری از پیش نبرد55؛ تا در روزگار خلافت عمر، در بیابان جان سپرد(!!) و نظام حاکم چنین شایع کرد که او را جنّیان کشته اند!56 سعد بر کتابت حدیث، تأکید می ورزیده و او را نگاشتههای فراوانی بوده است. ابن حبّان در ضمن یاد کرد اسماعیل بن عمرو بن شرحبیل نوشته است:
صاحب الوجادات من کتب سعدالأنصاری.57
و احمد بن حنبل، چگونگی داوری رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بر اساس نگاشتههای سعد را چنین گزارش کرده است:
إسماعیل بن عمرو بن قیس بن سعد بن عبادة عن أبیه أنّهم وجدوا فی کتب سعد بن عبادة الأنصاری: إنّ رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله قضی بالیمین مع الشّاهد.58
برخی از نقلها، به جای (فی کتب)، (فی کتاب) دارند، که البته در نتیجه گیری برای بحث ما تفاوتی نخواهد داشت و به هرحال، نشانگر آن است که سعد بن عبادة حدیث را مینوشته است.
21. سلمان الفارسی
سلمان، یار بیدار دل و صحابی جلیل رسول خدا و از حافظان حدیث و کاتبان حقایق منقول از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله است. در بخش دیگر، از جایگاه وی در کتابت حدیث، سخن خواهیم گفت.
22. سائب بن یزید
او محفل نقل حدیث داشت، و شاگردانش از او حدیث میشنیدند و مینوشتند و میگستردند. ابن لهیعه میگوید: یحیی بن سعید از آنچه از سائب شنیده بود، مینگاشت و برای من ارسال میداشت.59
23. سمرة بن جندب
وی احادیث رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله را در مجموعهای سامان داده بود که در منابع حدیثی و رجالی، از آن، گاه با عنوان «رساله»60 و دیگرگاه با عنوان «نسخه»61 یاد شده است. ابن سیرین از مجموعه سمره یاد کرده و آن را سرشار از دانش دانسته است.62
فرزندان سمره، این «نسخه» را روایت کردهاند و راویان و محدّثانی از آنها فرا گرفته، آن را نشر دادهاند.63 حسن بصری نیز آن را روایت کرده است64 و راشد بن سعد مقرنی حمصی را نیز از راویان آن برشمرده اند.65 احمد بن عمرو بزّار در مسند خود (به نام «البحر الزّخّار» و) مشهور به «مسند بزّار»، از این مجموعه، هفتاد حدیث را گزارش کرده است و ابوالقاسم طبرانی در اثر فخیم خود (المعجم الکبیر)، یکصد حدیث را. در مجامع حدیثی دیگر نیز روایات آن پراکنده است و این همه، نشانگر شهرت این مجموعه حدیثی است.
24. ابوسعید، سعد بن مالک الخدری
ابوسعید خدری در موضوع منع تدوین حدیث از شهرتی شایان توجّه برخوردار است. پیشتر آورده ایم66 که تنها حدیث صحیح (اگر این ادّعا پذیرفته شود) در منع تدوین، از وی نقل شده است. بدین سان، ابوسعید خدری، از مانعان تدوین حدیث شناخته شده است. امّا آقای دکتر محمد مصطفی اعظمی بر این باور است که او حدیث را مینوشته است و یا دست کم برای خود ثبت و ضبط می کرده است.67 ما در مطالب پیشین استظهار کرده بودیم که سخن ابوسعید احتمالا به نگاشتن حدیث همراه قرآن مربوط است و نه نگاشتن آن به گونه مستقل.68
25. سهل بن سعد، السّاعدی الأنصاری
سهل نیز از کاتبان و ناشران حدیث است. کسانی از او حدیث فرا گرفته و نشر دادهاند و حکومت وقت، او را به سبب نشر حدیث، سیاست کرده است! پس از این، از وی یاد خواهیم کرد.
26. شدّادبن أوس بن ثابت الأنصاری
او از صحابیان جلیل رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله است. او را از فقیهان اصحاب پیامبر برشمردهاند.69 شدّاد، جوانان را جمع میکرد و به آنان حدیث املا میکرد.70 کسانی از وی خواستند از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله کلامی برای آنها نقل کند. گفت: حدیثی را برای شما ارمغان میکنم که پیامبر، آن را هماره به ما میآموزاند و املا میکرد و ما مینوشتیم:
اللّهم، إنی أسألک الثّبات فی الأمر، وأسألک عزیمة الرّشد، وأسألک شکر نعمتک وحسن عبادتک …71
به روزگار حاکمیّت معاویه بر شام، معاویه از شدّاد خواست تا به منبر فراز آید و از شأن علی علیهالسلام بکاهد و بر آن بزرگوار، طعن زند؛ امّا او چنان نکرد و سخنی گفت که معاویه را خوش نیامد و دیگرگاه کلامی گفت که به واقع، طعن در معاویه بود72 و چون معاویه از او پرسید که علی افضل است یا او، و کدامیک را بیشتر دوست می دارد، وی هوشمندانه بر والایی و برتری علی علیهالسلام تأکید کرد و در پاسخ، سخن به گونهای بر زبان آورد که از خشم و کین معاویه و گزند گزمه ای او مصون بماند.73
27. شمعون الأزدی الأنصاری
شمعون، از صحابیان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله است، که هنگام فتح دمشق، همراه فاتحان بوده است. وی در آن دیار، رحل اقامت افکند و او را از بزرگان دمشق برشمرده اند.74 شمعون، احادیث را مینگاشته و گزارش میکرده است. برخی محدّثان، آوردهاند که:
ابوریحانه شمعون ازدی را سوار بر کشتی دیدیم که «صحیفه»هایی به همراه داشت.75
28. أبوأمامة، صدی بن عجلان الباهلی
ابوامامه از جمله کسانی است که بر کتابت حدیث تأکید میکردهاند. آورده اند که حسن بن جابر از ابوامامه باهلی، درباره ثبت و ضبط دانش [حدیث] پرسید. گفت:
اشکالی ندارد. [بنویسید.]76
براساس برخی احادیث، ابوامامه، حدیث را املا میکرده و دیگران مینوشتهاند. چنین است آنچه عبدالرزاق گزارش کرده است که: قاسم بن عبدالرحمن شامی، احادیث ابوامامه را مینگاشت.77
29. ضحّاک بن سفیان الکلابی
ضحّاک از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله مسائلی پرسیده و پاسخ را به کتابت دریافت کرده است و بعدها آنچه را از رسول اللّه دریافته، آن هنگام که از وی سؤال شده، نگاشته و عرضه کرده است. رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله او را بر اعراب گمارده بود. وی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله سؤال کرده است که زن از دیه شوهرش، ارث می برد یا نه؟ و جواب مثبت درمی یابد.78 پس از روزگاری، عمر آهنگ آن میکند که زنی را از «دیه» شوهرش محروم کند. ضحّاک به عمر می نویسد که در این باره از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله سؤال کردم و پاسخ مثبت شنیدم و بدین طریق، همسر «أشیم ضبابی» را از دیه وی ارث دادم.79
30. عائشة بنت أبی بکر
عایشه، پس از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله از جایگاه ویژهای برخورداربود. حکومت به وی توجّه خاصّی داشت و در مواردی، او برای احکام شرعی و مسائل مرتبط به دین و قرآن، مرجع شناسانده می شد.80 آورده اند که او خوب می خواند و در سخنوری و خطابه، بسی چیره دست بود؛ امّا کتابتش مورد گفتگوست.81 عایشه خود نیز توجّه بلیغی به نقل حدیث داشت؛ احادیث را به کسانی املا میکرد و آنان مینگاشتند و میگستردند.82 بدینسان، عایشه از کسانی است که بر کتابت و نشر حدیث تأکید ورزیده است.
زیاد بن أبی سفیان، عروة بن زبیر و معاویة بن أبی سفیان، کسانی هستند که از وی احادیثی را نوشتهاند. عروة بن زبیر فقط در تفسیر، 92سخن از وی گزارش کرده است.83 قاسم بن محمد بن أبی بکر، أبوسلمة بن عبدالرحمن، ذکوان، مسروق بن الأجدع و… از جمله کسانی هستند که از وی حدیث نقل کردهاند. نقلهای عایشه، چه به گونه حدیث از رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله و چه به صورت رأی و فتوی، در چگونگی شکلگیری آثار مکتوب تاریخی، فقهی و تفسیری و قرآنی، تأثیر مهمی بر جای نهاده است که اکنون مجال پرداختن بدان نیست.84
31. عبداللّه بن أبی أوفی
وی از صحابیانی است که در «حدیبیّة» و «بیعت رضوان» حضور داشتهاند. او تا هنگام رحلت رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله در مدینه بود و آنگاه به کوفه رفت و در آن دیار زیست تا اینکه زندگی را بدرود گفت. او آخرین صحابی یی است که در کوفه درگذشته است.85 سالم بن أبی أمیّة، کاتب وی بود86 که از او احادیثی را به کتابت گزارش کرده است.87 یکی از دوستان سالم نیز نقل میکند که عبداللّه دربارهی جهاد، احادیثی نگاشت و آنها را برای عبیداللّه فرستاد و من از وی خواستم آنها را برای من بنویسد.88 عمرو بن عبیداللّه نیز از کسانی است که عبداللّه برای وی احادیثی نگاشته است.89
32. عبداللّه بن زبیر
عبداللّه بن زبیر را نیز از کسانی برشمردهاند که بر کتابت حدیث باور داشته است.90 از عبداللّه بن زبیر، از جمله، رسالهای یاد شده است که در آن، احادیثی از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله نوشته بوده است.91
33. عبداللّه بن عباس
عبداللّه بن عباس از مفسّران، محدّثان و صحابیان جلیل القدر است. ابن عباس بر کتابت حدیث تأکید داشته است. او در نشر تفسیر و حدیث، به بنان و بیان، بسی کوشیده است. در مقامی دیگر و به هنگام بحث از تدوین حدیث در شیعه، از جایگاه وی در تدوین حدیث، سخن خواهیم گفت.
34. عبداللّه بن عمر
عبداللّه بن عمر از فقیهان و محدّثان بلند آوازه تاریخ اسلام است. گو اینکه او این بلند آوازگی را تا حدودی وامدار پدرش عمر بن الخطّاب است؛ امّا حضور وی در صحنههای اجتماعی و فرهنگی و مورد توجّه قرارگرفتن او در مسائل، بویژه مسائل فقهی، به این شهرت، یاری رسانده است. عبداللّه بن عمر، شخصیّت شگفتی دارد. او در صحنه سیاست، غالبا حرکت مرموزانه و آمیخته به سکوت و رفتاری متلوّن دارد. فقه و اندیشه او در شکل گیری فقه سدههای پس از وی، تأثیر داشته است.92
به هرحال، عبداللّه بن عمر از کسانی است که به گستردگی، حدیث را مینگاشته است. حدیث پژوهان نوشتهاند که او هماره احادیث نبوی را در نگاشتههایی گرد میآورد93 و کتابها و نسخههایی از حدیث، به همراه داشت که قبل از آنکه به میان مردم آید، بدانها مینگریست94 و نیز نسخهای از کتاب «صدقات» پدرش را همراه داشت که به واقع، نسخهای از «کتاب الصّدقات» پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود.95 کسانی از ابن عمر سؤال میکردند و او به کتابت جواب میداد96 و گاهی او خود، احادیثی از رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله مینگاشت و برای دوستانش می فرستاد.97 نافع، غلام وی، احادیثی از او نقل کرده است. ذهبی میگوید:
واقدی از جماعتی روایت کرده است که کتاب نافع، شنیدههای او از ابن عمر بوده است که ما آن را میخواندیم.98
به ابن عمر، مخالفت با کتابت حدیث هم نسبت داده شده است؛ امّا این نسبت، دلیل استواری ندارد. آقای دکتر مصطفی اعظمی مینویسد:
معارضه با ثبت وضبط حدیث را به ابن عمر نسبت دادهاند؛ امّا هیچ تصریحی از وی در اینباره در دست نداریم.99
بدینسان، عبداللّه بن عمر که در مسائل فقهی، در موارد بسیاری با دیدگاههای پدرش مخالفت کرده است100، بعید نمینماید که این نیز یکی دیگر از موارد مخالفت وی با پدرش باشد.
35. عبداللّه بن عمرو بن عاص
عبداللّه بن عمرو بن عاص، در تدوین حدیث، بلند آوازه است؛ کلام مشهور رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله (که پیشتر آوردیم) که به او فرمود: «بنویس؛ به خدا سوگند، از من، جز حق، برون نتراود»101، از جمله دلایل متقن تأکید رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله در ثبت وضبط حدیث است.
عبداللّه بن عمرو بن عاص، در کتابت و نگارش، سختکوش بود؛ کسان بسیاری از این ویژگی او یاد کردهاند و تصریح کردهاند که او حدیث را مینوشته است.102 روایاتی نشانگر آن است که او به محضر رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله میشتافته و احادیثی را که املا میشده است، مینگاشته است.103 عبداللّه بن عمرو بن عاص به زبان سریانی آشنایی داشت.104 آوردهاند که او به برخی نگاشتههای «اهل کتاب» نیز دسترسی داشته است105؛ از این روی، او را از جمله کسانی برشمردهاند که در نشر اسرائیلیّات در فرهنگ اسلامی، نقش داشته اند.106
برخی بر این باورند که عبداللّه بن عمرو بن عاص، مجموعهای در مغازی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و سیره آن بزرگوار نیز نگاشته بود، و این نکته را از آن روی که وی احادیث بسیاری از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نگاشته است، بعید ندانسته اند.107
عبداللّه بن عمرو، حدیث را بر کسان بسیاری املا میکرده است. از این روی، کسان بسیاری از وی حدیث را به کتابت نقل کردهاند. از جمله، شعیب بن محمد بن عبداللّه بن عمرو، عبدالرحمن بن سلمة الجمحی، عبداللّه بن رباح الأنصاری، شفی بن ماتع و…108
از جمله نگاشتههایی که به عبداللّه بن عمرو بن عاص نسبت داده شده است، مجموعهای است با عنوان «الصّحیفة الصّادقة» که آن را مشهورترین «صحیفه» نگاشته شده در عصر نبوی به خامه صحابه دانسته اند.109 عبداللّه خود از این صحیفه بارها یاد میکرده و به آن میبالیده است و تصریح میکرده است که آن را از املای رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله نگاشته است110 و گاه چنان مینموده است که او به هنگام شنیدن محتوای این صحیفه، در محضر پیامبر صلیاللهعلیهوآله تنها بوده است.111 در چگونگی این صحیفه، سخن بسیار است. برخی آورده اند که این صحیفه، دارای یک هزار حدیث بوده است.112 أحمد بن حنبل، بخشهایی از «صحیفه» را در مسند خود، با طرق و اسناد مختلف، گزارش کرده است.113 علامه جلیل، هاشم معروف الحسنی، به این نگاشته، عنوان «صحیفه مزعومه» داده است و بر این باور است که این نگاشته، مجموعهای است از آنچه عبداللّه بن عمرو بن عاص در «نبرد یرموک» از آثار امّتهای پیشین یافته و در قالب حدیث، گزارش کرده است.114 به هرحال، در استنتاج ما تفاوتی ندارد؛ چرا که در هرحال، نشانگر آن است که او بر کتابت، تأکید داشته و حدیث را مینوشته است.115
36. عبداللّه بن قیس، أبوموسی الأشعری
ابوموسی اشعری را از کسانی برشمردهاند که کتابت حدیث را روا نمیدانسته است.116خطیب بغدادی گزارشهایی را آورده است که نشانگر تأکید ابوموسی بر حفظ است و نه کتابت.117 او (ابوموسی) برخی از کسانی را که از وی حدیث فرا گرفته و نوشته بودند، فراخوانده و گفته است حدیث را حفظ کنید و آنچه را نوشته اید، تباه سازید. امّا آقای دکتر محمد مصطفی اعظمی، با اشاره به اینگونه نقلها، بر این باور است که او حدیث را مینوشته است. ایشان از جمله استناد میکند به نگاشتهای که ابوموسی به درخواست عبداللّه بن عباس نوشته و مشتمل بوده است بر احادیثی از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله.118
37. عبداللّه بن مسعود
عبداللّه بن مسعود از قاریان، مفسّران و عالمان بزرگ دوره صحابه است. مواضع و زندگانی ابن مسعود، از جهات مختلفی شایان بحث است. در کتابت حدیث، از وی دوگونه موضع گزارش شده است. برخی از گزارشها نشانگر آن است که وی حدیث را مینگاشته و بر نشر و گسترش آن، تأکید میورزیده است. آوردهاند که:
عبدالرحمن، پسر ابن مسعود، کتابی نشان داد و سوگند یاد کرد که به خطّ عبداللّه بن مسعود است.119
گزارش دیگری نیز نشان میدهد که در نزد وی، نسخههایی از حدیث بوده است.120 شاگردان وی نیز بر تدوین و نشر علم و جستجوی دانش، همّت میورزیدند.121 در نقلهای دیگر، آمده است که نزد فرزند ابن مسعود، نگاشتههایی بوده است از احادیث و فقه ابن مسعود (تاریخ فتوی: 3/15؛ و نیز بنگرید به دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/154) از همه روشنتر، موضع خلیفه دوم در برابر اوست که وی را با گروهی دیگر، به سبب نشر و گستراندن حدیث، سیاست کرد و به زندان افکند. 122
از آنچه آوردیم، روشن است که ابن مسعود بر کتابت و نشر حدیث، همّت میورزیده است. امّا گزارشهایی نیز هست که نشانگر آن است که وی، حدیث و یا احادیثی را از بین برده است و بر ستردن مکتوبی همت گماشته؛ اینگونه نقلها از جمله در «تقیید العلم» خطیب و «جامع بیان العلم وفضله» گزارش شده است. لیکن به پندار ما، اندکی تأمل در محتوای نقلها نشان میدهد که انگیزه ابن مسعود از تباه ساختن آنها، نکته ای دیگر بوده است.
در برخی از نقلها آمده است که «نگاشتهای از شام آوردند که آورنده، از محتوای آن، شگفت زده بود. ابن مسعود بدان نگریست و گفت: پیشینیان با توجّه بدینها و روی برتافتن از کتاب الهی منحرف شدند؛ بدین سان آنها را محوکرد». در نقل دیگری آمده است که «ابن مسعود بدانها نگریست و درحالیکه آنها را با آب محو میکرد، خواند: نحن نقصّ علیک أحسن القصص؛ و آنگاه گفت: این دلها را جز به قرآن، مشغول مدارید». 123
محتوای این نگاشته، نشانگر آن است که آنچه ابن مسعود تباه ساخته، از یکسو مشتمل بوده است بر مطالبی شگفتآور و باورنکردنی، و از سوی دیگر، با توجّه به استشهاد ابن مسعود به آیهی یاد شده و تکیه بر اینکه پیشینیان، با روی آوردن بدینها گمراه شدند، و اینکه آن نگاشتهها از شام آورده شده بود، بعید نمینماید که مشتمل بوده است بر نا استواریهایی از آثار جریانهای فکری دیگر و از جمله، آثار و کتابهای پیشینیان؛ این نکته، روشنتر خواهدبود اگر دقّت کنیم که ابن مسعود میگوید [در برخی نقلها]: «در این نگاشته، فتنه است و گمراهی و بدعت»124 . چنین است که یکی از راویان این نقلها میگوید: این صحیفه از آثار اهل کتاب گرفته شده بود و از این روی، ابن مسعود نقل و ثبت آنها را ناروا میداشت.125
بدینسان توان گفت ابن مسعود به لحاظ حسّاسیتی که در مقابل اسرائیلیّات داشته است، از نشر اینگونه مطالب، جلوگیری کرده است.126
38. عتبان بن مالک الأنصاری
عتبان، از خزرجیان، از انصار و از بدریان است و امامت جماعت قبیلهاش (بنی سالم) را به عهده داشته است. کسی به مدینه میرود و بازگویی حدیثی را که پیشتر، از وی شنیده بود میخواهد؛ او چنین میکند و وی این حدیث را مینویسد.127
خطیب بغدادی این گزارش را در بخش نگاشتههای صحابه آورده است و آقای دکتر اعظمی بر اساس این نقل، عتبان را در شمار ثبت کنندگان حدیث، نوشته است.128
39. علی بن أبی طالب علیهالسلام
علی علیهالسلام بزرگترین، ارجمندترین و والاترین مدافع، حافظ، مبیّن و مفسّر سنّت است. از جایگاه آن بزرگوار در نقل و نشر و کتابت حدیث و حراست و حفاظت از ساحت سنّت رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله، پس از این، به تفصیل، سخن خواهیم گفت.
40. عمر بن الخطّاب
پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله که ابوبکر بن أبی قحافه منع نگارش و ثبت و ضبط حدیث را رقم زد، عمر بن خطّاب، در استوارساختن این شیوه، بسی کوشید و به هنگام خلافت، دامنه این سیاست را بگستراند. با این همه، نصوص تاریخی نشان میدهد که او نیز به روزگار حیات رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و حتّی پس از آن، حدیث را مینوشته است. چنین است که پژوهشیان اهل سنّت، و به واقع توجیهگران سیاست خلفا، بسی کوشیدهاند تا برای موضع واپسین خلیفه، محملی و توجیهی بجویند و آن را موجّه جلوه دهند.129
عمر، احادیث مرتبط با صدقات را جمع و تدوین کرده بود، که بارها پسینیان بدان استناد کردهاند. این نسخه را نافع به عبداللّه بن عمر عرضه کرده بوده است130. بر اساس نقلهایی دیگر، احادیثی دیگر از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله نیز نوشته بوده است.131
به هنگام خلافت نیز عمر، ابتدا قصد داشت حدیث را بنویسد و بنویساند و برای این، با اصحاب رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله به رایزنی پرداخت؛ امّا پس از یک ماه ـ بر اساس برخی از نقلها ـ تصمیم گرفت از نشر آن جلوگیری کند132 و بیانیّهای به آبادیها فرستاد که آنان که حدیث را نوشتهاند، تباه سازند133؛ و بر اساس برخی نقلهای دیگر، آنچه را مردم نوشته بودند، چون آوردند و به وی ارائه کردند، سوزاند.134
این همه، نشان میدهد که تدوین حدیث، معمول بوده است و عمر نیز از جمله کسانی بوده است که حدیث را مینگاشته است. و در این جهت ـ چنانکه پیشتر آوردیم ـ، منعی از رسول اللّه در اختیار نداشته است و منع وی، تصمیمی بود که او بر اساس مصالحی که بدان میاندیشید، برگرفت و به چنین موضعی چنگ زد و آثار سوء فراوانی برجای نهاد.
41. عمرو بن حزم الأنصاری
او از صحابیان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله است که حضور در نبرد خندق، آغاز حضور وی در جنگهای پیامبر بوده است. پیامبر او را به حاکمیت اهل نجران گمارد و مجموعهای مشتمل بر احکام طهارت، صلات، غنیمت، صدقه، دیات و…، نگاشت و همراه وی ساخت.135 آقای دکتر محمد مصطفی اعظمی آوردهاند که وی برخی از نامههای رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله را به صورت کتاب جمع کرده بوده است. این کتاب را پسر وی (محمد بن عمرو)، روایت کرده است. این مجموعه، همراه کتاب ابن طولون (اعلام السّائلین عن کتب سیّدالمرسلین) به چاپ رسیده است.136
42. فاطمةالزّهراء سلاماللهعلیها
پیشتر به مناسبتی از «مصحف» فاطمه سلاماللهعلیها و چگونگی آن یاد کردهایم.137 این مجموعه که هماره در اختیار امامان علیهمالسلام بوده است، میراث ارجمندی است از فاطمه اطهر سلاماللهعلیها که بر آن بزرگوار املا شده و علی علیهالسلام آن را کتابت کرده است.138 از منابع و گزارشهای پراکندهای دیگر میتوان استفاده کرد که در محضر آن بانوی بزرگوار، نگاشتههای دیگر مشتمل بر رهنمودها و کلمات گهربار رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله بوده است.139 در بخش دیگری، در این باره، بشرح تر سخن خواهیم گفت.
43. فاطمة بنت قیس
وی از بانوان هوشمندی است که او را به کمال و خرد ستودهاند. دانشوری او در حدیث، مشهور است. وی افزون بر حلقات درس و نقل حدیث، حدیث را املا میکرد و شاگردانش مینگاشتند. ابوسلامة بن عبداللّه بن عبدالرّحمن، مجموعه ای از احادیث را به املای وی تدوین کرده است.140
44. محمد بن مسلمة الأنصاری
او از صحابیان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و از انصار است؛ در تمام نبردهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله بجز تبوک، شرکت کرد و در مدینه درگذشت. او از کسانی است که در جنگهای روزگار خلافت علی علیهالسلام سکوت کرده و در جرگه «قاعدین» قرار گرفته است.141 آوردهاند که در غلاف شمشیر او، صحیفهای مشتمل بر احادیثی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بود.142
45. معاذ بن جبل
معاذ، از صحابیان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و از خزرجیان است. او از جمله هفتاد نفری است که قبل از هجرت، در مکّه با رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله پیمان بستند. او در نبردها همراه پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود143؛ امّا پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله، بر صراط مستقیم، استوارنماند و به کژراهیها و تحریف حقایق نیز یاری رساند.144 رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله معاذ را به یمن گسیل داشت و کتابی مشتمل بر برخی احکام، همراهش کرد.145 موسی بن طلحه، نسخه ای از این کتاب را میداشته است.146 کتابهای معاذ بن جبل، نزد عبداللّه بن عائذ نیز بوده است.147 بدین سان او هم حامل آثار مکتوب بوده است و ناشر آن و هم خود، آثار مکتوب از احادیث داشته است.
46. میمونة بنت الحارث الهلالی
میمونه از همسران رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله است که به سال هفتم هجری، پیشنهاد ازدواجش با رسول اللّه را طرح کرد و پیامبر، او را به همسری برگزید. عایشه گفته است: او در میان زنان پیامبر، پارساترین بود.148 کسان بسیاری از وی حدیث نقل میکنند؛ از جمله، فرزند خواهرش، مفسّر بزرگ، عبداللّه بن عباس. وی احادیث بسیاری را املا کرده و عطاء بن یسار نگاشته است. برخی از این روایات را عمر بن اسحاق بن یسار از کتاب عطا نقل میکند.149
47. نعمان بن بشیر الأنصاری
از صحابیان خزرجی است که روزگاری بر «حمص» حکم میراند.150 او حدیث را مینوشت و میگسترد. نگاشتههای او را کسانی میداشتند و نقل میکردند؛ از جمله، قیس بن هیثم، ضحّاک بن قیس، حبیب بن سالم و…151
48 . واثلة بن الأسقع
وی قبل از نبرد تبوک، اسلام آورد و در آن جنگ شرکت جست. او مردی تهی دست بود. پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله به دمشق رفت و در آن دیار، روزگار گذراند و آخرین صحابی است که در دمشق، زندگی را بدرود گفته است.152 او بر نشر حدیث، تأکیدداشت؛ حدیث را املا میکرد و دیگران مینوشتند.153
*****
آنچه تا بدینجا آوردیم، گزارش نام و آثار کسانی از صحابه رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بود که در ثبت و ضبط حدیث، کوشیده اند. مجموعهی این گزارشها نشانگر آن است که صحابیان، حدیث را مینوشتند. ـ هم در روزگار رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و هم در روزگار پس از پیامبر ـ با اینکه بیگمان جریان حاکم نه نگارش حدیث را خوش میداشت و نه نشر و گسترش آن را. با این همه، بر این نکته تأکید میورزیم که در عدم کتابت حدیث، هیچگونه نصّ شرعی وجود نداشته است، و از پیامبر، هیچگونه منعی صادر نشده بود؛ وگرنه، این همه صحابیان برخلاف کلام رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله همّت نمیورزیدند.
بیگمان، آنچه اکنون پژوهشیان از لابهلای اسناد تاریخی عرضه کردهاند، اندکی است از بسیار و نشانی است از عدم انقطاع کتابت حدیث و نشر آن؛ و گرچه نه به گونهای گسترده و جریانی معمولی و همگانی.
پینوشتها:
1. العین، خلیل بن أحمد فراهیدی: 3/120؛ تاج العروس: 24/5
2. فتح الباری: 1/000؛ التّراتیب الإداریة، عبدالحیّ الکتانی: 1/257
3. سیره ابن هشام: 1/350 … ثمّ علّقوا الصّحیفة فی جوف الکعبة …؛ تاریخ طبری: 2/78
4. معرفة النسخ والصّحف الحدیثیة، بکر بن عبداللّه أبوزید: 24ـ25
5. معرفة النّسخ والصّحف الحدیثیّة: 23
6. این گزارش را بر اساس فهرست دکتر محمد مصطفی اعظمی بنیاد نهاده ام، و در تکمیل و تنقیح آن، منابع وی را بازنگری و به منابع بسیار دیگر نیز مراجعه کرده ام.
7. تذکرةالحفّاظ: 1/5
8. دراسات فی الحدیث النبوی وتاریخ تدوینه، محمد مصطفی اعظمی: 1/94
9. الإستیعاب: 4/249؛ الإصابة: 7/171؛ أسد الغابة: 6/158
10. صحیح مسلم: 2/988؛ تقیید العلم: 86؛ المحدّث الفاصل: 363؛ جامع بیان العلم: 1/70
11. بنگرید به: أبوهریرة، علّامه سیدعبدالحسین شرف الدین؛ شیخ المضیرة أبوهریرة، محمود أبوریّة.
12. جامع بیان العلم: 1/74؛ فتح الباری: 1/215
13. جامع بیان العلم: 1/74؛ المستدرک / ؛ التّراتیب الإداریّة: 2/246
14. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/97
15. از جمله کسانی که از وی حدیث نقل کرده و صحایفی نگاشته اند، می توان از: ابوصالح السّمان، محمد بن سیرین وهمام بن منبّة، یاد کرد. بنگرید به دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/96ـ99
16. الإصابة: 7/374
17. دراسات فی الحدیث النبوی: 1/98؛ الإصابة: 7/374؛ تهذیب الکمال: 28/470
18. تاریخ الأمم والملوک (تاریخ طبری): 3/221؛ شرح ابن أبی الحدید: 2/39
19. الإمامة والسیاسة (تحقیق: علی شیری): 1/28؛ شرح ابن أبی الحدید: 2/50
20. مسند أحمد بن حنبل: 5/266؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/100. درباره شرح حال وی، بنگرید به تهذیب الکمال: 3/246؛ قاموس الرّجال: 2/138
21. سیر أعلام النّبلاء: 3/401
22. طبقات إبن سعد: 7/22؛ المحدّث الفاصل: 368؛ تقیید العلم: 96
23. تقیید العلم: 96؛ شرف أصحاب الحدیث: 97
24. تقیید العلم: 95ـ 96
25. تاریخ بغداد: 8/259؛ المحدث الفاصل: 367
26. الکفایة: 331
27. تهذیب التّهذیب: 2/52 و نیز بنگرید به دراسات فی الحدیث النبوی: 1/102 و معرفة الصّحف والنسخ الحدیثیة: 99
28. نقل براء را از حدیث غدیر، با طرق مختلف و منابع و مصادر آن، بنگرید در: الغدیر (تحقیق مرکز الغدیر للدّراسات الإسلامیة)، ج1، ص50 و پانوشت ص52، که در آن، گزارش منابع و مصادر بسیار آن، به همّت والای محقّق بزرگ، روانشاد سیدعبدالعزیز طباطبایی آمده است.
29. سنن دارمی: 1/128؛ تقیید العلم: 105؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/104
30 . مقتل الحسین، خوارزمی: 1/48؛ کنزالعمّال:13/136؛ الغدیر: 1/57
31. صحیح مسلم: 4/1453 و 1802؛ مسند أحمد بن حنبل: 6/93
32. أسد الغابة: 1/529، الإصابة: 1/581؛ قاموس الرّجال: 2/584
33. مسند أحمد بن حنبل: 5/483؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/106
34. الإصابة: 2/362؛ الإستیعاب: 2/60
35. پیشین.
36. سیر أعلام النّبلاء: 3/182؛ الإستیعاب: 2/60
37. مسند أحمد بن حنبل: 5/133؛ تقیید العلم: 72؛ الوثائق السّیاسیّة: 64
38. درباره زید بن ثابت و چگونگی شخصیّت وی و پیوند او با جریان خلافت حاکم پس از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و نقد و تحلیل این فضایل، بنگرید به الصّحیح من سیرة النّبی الأعظم، جعفر مرتضی عاملی: 6/321ـ346 و نیز حقائق هامة حول القرآن الکریم: 130؛ قاموس الرّجال: 4/535 به بعد.
39. تقیید العلم: 35
40. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/108
41. فهرسة ما رواه عن شیوخه (فهرس إبن خیرالإشبیلی): 263
42. سرآغاز این رساله در برخی از منابع حدیثی آمده است؛ بنگرید به المعجم الکبیر للطّبرانی: 5/134؛ السّنن الکبری للبیهقی: 6/404؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/109
43. سیر أعلام النّبلاء: 2/436؛ مختصر تاریخ دمشق: 9/121. درباره دانش زید در علم میراث و چگونگی فتاوای وی و موضع امامان علیهمالسلام درباره آن، بنگرید به الصحیح من سیرة النّبی الأعظم: 6/…
44. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/144
45. الکامل، إبن عدی: 1/208؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/109
46. تقیید العلم: 102
47. تهذیب الکمال: 35/193؛ الموطّأ: 2/589؛ أسد الغابة: 7/138
48. زنی که حامله است، اگر طلاق داده شود، به اتّفاق فقیهان، عدّه او با وضع حمل، پایان می یابد؛ امّا اگر زن حامله شوهرش بمیرد، فقهای عامّه معتقدند که پایان عدّه، وضع حمل است؛ و فقهای شیعه، بیشترین زمان را ملاک قرار دادهاند؛ یعنی اگر قبل از چهارماه وده روز (که عدّه زنی است که شوهرش مرده است) وضع حمل کند، عدّه او پایان نمی پذیرد، و اگر بعد از آن باشد، باید تا وضع حمل صبرکند (التّبیان: 10/34؛ الجامع لأحکام القرآن: 18/165؛ الفقه علی المذاهب الخمسة: 432؛ زبدة البیان: 2/755؛ جواهرالأحکام: 32/274)
49. الکفایة فی علم الرّوایة: 337
50. پیشین.
51. صحیح مسلم: 2/1122
52. التهذیب: 8/62
53. سنن إبن ماجة: …
54. در جاهلیّت، هرکس شنا، تیراندازی و کتابت می دانست، به او «کامل» می گفتند (طبقات إبن سعد: 3/604؛ الإصابة: 3/55).
55. درباره تجمّع سعد و یارانش و چگونگی ماجرا و چرایی آن، ر.ک از جمله به قاموس الرّجال: 5/48 به بعد؛ سیره علوی، محمدباقر بهبودی: 23 به بعد.
56. المعیار والموازنة10/232؛ أنساب الأشراف: 1/250؛ سیره علوی: 31. از مؤمن الطّاق سؤال کردند چرا علی علیهالسلام بر احقاق حقّش پای نفشرد و مخاصمه نکرد؟ گفت: ترسید جنّیان او را بکشند!! (شرح إبن أبی الحدید: 17/223).
57. مشاهیر علماء الأمصار: …
58. مسند أحمد بن حنبل: 6/385؛ سنن دارقطنی: 4/214
59. الأموال، ابوعبید: 393و395؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/111؛ درباره سائب، بنگرید به الإصابة: 2/12؛ أسد الغابة: 2/401؛ التّاریخ الکبیر: 1504
60. تهذیب التهذیب: 2/130 و 1/544
61. میزان الإعتدال: 6/396
62. تهذیب التهذیب: 2/130
63. التاریخ الکبیر: 1/26؛ طبقات إبن سعد: 6/427
64. تهذیب التهذیب: 1/544؛ طبقات إبن سعد: 7/157
65. سنن بیهقی: 9/599
66. ر.ک به فصلنامه علوم حدیث: 2/36؛ در آنجا نشان داده ایم که صدور آن از رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ثابت نیست. افزون بر آن، در معنای حدیث، احتمال دیگری می رود که مآلا آن را از موضوع خارج می سازد.
67. معرفة النسخ والصّحف الحدیثیة: 161؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/111
68. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/95؛ فصلنامه علوم حدیث: 2/37
69. سیر أعلام النّبلاء: 2/464؛ مختصر تاریخ دمشق: 10/279
70. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/112
71. مسند أحمد بن حنبل: 5/107؛ مختصر تاریخ دمشق: 10/276؛ سیر أعلام النّبلاء: 2/465.
72. البیان والتّبیین: 4/132؛ أمالی شیخ مفید: 96
73. مختصر تاریخ دمشق: 10/280
75. مختصر تاریخ دمشق: 10/334؛ الإصابة: 3/289
75. الإصابة: 3/291؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/112؛ معرفة الصّحف والنّسخ الحدیثیة: 169
76. طبقات إبن سعد: 7/412؛ سنن دارمی: 1/86؛ تقیید العلم: 98
77. المصنف: 1/50ـ51؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/92
78. الرّسالة، شافعی: 426؛ مسند أحمد بن حنبل: 4/485
79. سنن إبن ماجة: 2/883؛ المصنّف: 3979؛ سنن ترمذی: 4/425 و… یادآوری کنم که فقیهان، ارث از دیه را شامل تمام وارثان می دانند؛ کسانی از فقیهان عامّه بر این باورند که زن از دیه همسر مقتولش ارث نمی برد؛ چون پیوند زوجیّت بین آنها گسسته است (المغنی: 2206؛ الفقه الإسلامی وادلّته: 8/263). لیکن شیخ الطائفه ـ رضوان اللّه علیه ـ بر این مسئله، ادّعای اجماع کرده است (الخلاف: 4/114) واستدلال کرده است به روایتی از علی علیهالسلام (همان). بنگرید به الکافی: 7/138؛ التهذیب: 9/379؛ من لایحضره الفقیه: 4/226؛ اقوال دیگر را بنگرید در مرآة العقول: 23/205
80. أحادیث أم المؤمنین عائشة: 1/87 به بعد.
81. فتوح البلدان: 662؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/113
82. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/114؛ مرویّات أمّ المؤمنین عائشة فی التّفسیر: 16
83. مرویّات أمّ المؤمنین عائشة فی التفسیر: 16
84. ر.ک به أحادیث أم المؤمنین عائشة: 1/359
85. أسد الغابة: 3/181؛ الإصابة: 4/16؛ تهذیب التهذیب: 3/95؛ الوافی بالوفیات: 17/78؛ تهذیب الکمال: 14/317
86. تهذیب التهذیب: 2/256
87. تهذیب التّهذیب: 3/95
88. مسند أحمد بن حنبل: 5/470
89. صحیح مسلم: 3/1362؛ المستدرک: 2/87؛ الکفایة فی علم الرّوایة: 336
90. تاریخ تدوین الحدیث: 1/115
91. مسند أحمد بن حنبل: 4/568؛ تعلیقات سنن دارقطنی: 464 (ط هند).
92. بنگرید به …
93. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/120؛ مسند أحمد بن حنبل: 3/…
94. التاریخ الکبیر: 1ق/325؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/120؛ تاریخ الإسلام، ذهبی: 4/440
95. دراسات فی الحدیث النبوی: 1/120 به نقل از الأموال، ابوعبید: 393
96. مسند احمد بن حنبل: 2/137
97. مسند أحمد بن حنبل: 2/218
98. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/121 به نقل از تاریخ الإسلام، ذهبی: 5/11
99. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/121
100. موسوعة فقه عبداللّه بن عمر: 24
101. مسند أحمد بن حنبل: 2/395؛ سیر أعلام النبلاء: 3/89
102. المحدث الفاصل: 368؛ تقیید العلم: 82
103. مسند أحمد بن حنبل: 2/403؛ سیر أعلام النّبلاء: 3/89
104. طبقات أبن سعد: 4/266
105. مسند احمد بن حنبل: 2/400؛ تذکرةالحفاظ: 1/42
106. الإسرائیلیّات وأثرها فی کتب التّفسیر: 143
107. دراسات فی الحدیث النبوی: 1/124؛ آقای محمد مصطفی اعظمی، نشان داده است که بخشهایی از سیره رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله را عبداللّه بن عمرو بن عاص نقل کرده است و این را مؤیّدی گرفته بر آنچه گفته اند.
108. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/124و125؛ صحائف الصّحابة: 72
109. التّشریع والفقه فی الإسلام ـ تاریخا ومنهجا: 75
110. سنن الدّارمی: 1/86؛ المحدّث الفاصل: 366؛ تقیید العلم: 84؛ جامع بیان العلم وفضله: 1/305
111. سیر اعلام النبلاء: 3/89؛ أسد الغابة: 3/346
112. معرفة النسخ والصحف الحدیثیة: 179 به نقل از أسد الغابة: 3/…
113. مسند أحمد بن حنبل: 2/158 به بعد (چاپ مؤسسه الرّسالة: 11/671 به بعد).
114. دراسات فی الحدیث والمحدّثین: 21؛ تاریخ الفقه الجعفری: 139؛ یادآوری کنم که به هنگام خلافت ابوبکر، عبداللّه به همراه پدرش در فتح شام و نبرد یرموک شرکت کرد و در این نبرد، به مجموعه ای از آثار پیشینیان دست یافت، که نقل از این مجموعه، همیشه نقلهای او را با تردید مواجه می ساخت (أسد الغابة: 3/347؛ فتح الباری: 1/166؛ الإسرائیلیّات وأثرها فی کتب التفسیر: 146).
115. درباره این صحیفه و طرق آن، از جمله نگاه کنید به معرفةالنسخ والصحف الحدیثیة: 180، و منابعی که ارائه داده است.
116. تقیید العلم: 40
117. همان.
118. مسند أحمد بن حنبل: 5/539؛ السنن الکبری: 1/151
119. جامع بیان العلم وفضله: 1/311؛ المصنّف لإبن أبی شیبة: 9/50
120. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/127
121. تاریخ بغداد: 13/234؛ جامع بیان العلم وفضله: 1/94؛ تهذیب الکمال: 27/454
122. تاریخ دمشق: 39/108؛ الکامل لإبن عدی: 1/18
123. تقیید العلم: 54ـ56؛ جامع بیان العلم وفضله: 1/283
124. تقیید العلم: 55
125. جامع بیان العلم وفضله: 1/283
126. در مقامی دیگر، درباره موضع ابن مسعود در مقابل اسرائیلیّات سخن گفته ایم و نشان داده ایم که ابن مسعود، موضع نفی و طرد داشته است (تاریخ تفسیر، تفسیر در عصر صحابه). در برخی از این روایات، آمده است که در احادیث محوشده، فضایل اهل بیت علیهمالسلام بوده است. از چگونگی این موضوع، سخن خواهیم گفت.
127. صحیح مسلم: 1/61؛ تقیید العلم: 94
128. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/94
129. پس از این و در مقالات آینده، به این توجیهات خواهیم پرداخت. گفتنی است که آقای دکتر محمد مصطفی اعظمی، روایاتی را که نشانگر منع عمر از تدوین حدیث است، ضعیف دانسته و مآلا غیرقابل استناد؛ و از سوی دیگر، به قرائنی تکیه کرده است که عمر در کتابت و نشر حدیث می کوشیده است (دراسات فی الحدیث النبوی: 1/137). البته این ادّعا چندان با اسناد تاریخی همسویی ندارد.
130. مسند أحمد بن حنبل: 11/28 و نیز بنگرید به الکفایة فی علم الروایة: 354
131. دراسات فی الحدیث النّبوی، به نقل از الأموال، ابوعبید: 393؛ التّاریخ الکبیر: 1/283
132. تقیید العلم: 49.
133. تقیید العلم: 53.
134. تقیید العلم: 52.
135. أسد الغابة: 4/202؛ الجرح والتّعدیل: 6/224؛ الوثائق السیاسیّة: 211؛ سفراءالنّبی: 1/881 ـ 900؛ در این کتاب، چگونگی فرستادن عمرو به یمن، و متن نامه و مسائل مرتبط با آن، به تفصیل بحث شده است.
136. دراسات فی الحدیث النبوی: 1/139
137. فصلنامه علوم حدیث: 2/25
138. الکافی: 1/240؛ بصائرالدّرجات: 157 و… در مقاله یاد شده، بر اساس برخی روایات و نیز پژوهشهای عالمان، آورده ایم که این مجموعه به املای رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بوده است. در این باره، پس از این نیز سخن خواهیم گفت.
139. الکافی: 2/667؛ مسند أحمد بن حنبل: 6/403؛ تاریخ الإسلام، ذهبی: 3/284؛ المعجم الکبیر: 24/270؛ دلائل التّوثیق المبکّر للسّنة: 518
140. صحیح مسلم: 2/1114؛ مسند أحمد حنبل: 7/563؛ طبقات إبن سعد: 8/…
141. أسد الغابة: …/…؛ التّاریخ الکبیر: 1/239
142. المحدّث الفاصل، رامهرمزی؛ به نقل از دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/140
143. اسد الغابة: 5/187؛ التاریخ الکبیر: 7/359
144. الإختصاص: 184؛ معجم رجال الحدیث: 18/183؛ در مواضع متعدّد از بحارالأنوار، گزارشهای جالب توجّهی آمده است که ضمن چهره نمایی معاذ، در تحلیل تاریخ پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله، بسی سودمند است. بنگرید به مستدرکات علم رجال الحدیث: 7/436، که همه این موارد را یاد کرده است.
145. اسد الغابة: 5/188؛ کنزالعمّال: 2/494؛ محمود شیت خطّاب، در اثر ارجمندش (سفراء النّبی: 1/734 به بعد) به تفصیل، ماجرای رفتن معاذ به یمن را آورده و متن نامه و رساله را بر اساس منابعی کهن گزارش کرده است.
146. مسند أحمد بن حنبل: 6/300
147. دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/140، به نقل از المحدّث الفاصل.
148. تهذیب التهذیب: 12/561
149. مسند احمد بن حنبل، ج7/467؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/142
150. اسد الغابة: 5/310
151. مسند أحمد بن حنبل: 4/348؛ دراسات فی الحدیث النّبوی: 1/142
152. سیر أعلام النبلاء: 3/386؛ الإصابة: 6/462؛ مختصر تاریخ دمشق: 26/237
153. سیر أعلام النّبلاء: 3/386؛ تقیید العلم: 99 (حاشیه).