علل الحدیث

مدرسه علمیه حضرت ولی عصر ارواحنافداه اصفهان

علل الحدیث

مدرسه علمیه حضرت ولی عصر ارواحنافداه اصفهان

وبلاگ تخصصی کلاس علل الحدیث حجة الاسلام و المسلمین عزتی که در مدرسه علمیه حضرت ولی عصر ارواحنافداه اصفهان برگزار می گردد. شامل متن ، صوت و مطالب مورد نیاز و مطرح شده در کلاس می باشد.

طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۴ ق.ظ

از بین بردن احادیث + دانلود PDF

مقدمه : پیامبر و نشر سنّت
خداوند تبارک و تعالی، اعتقادات و اخلاقیات و احکام اسلام را در دو مجموعه قرار داده و به بشریت تبلیغ فرموده است.
قرآن کریم رؤوس مطالب و کلیات حقایق و احکام اسلامی را در بردارد، و ناگزیر اگر ما تنها بدان اکتفا کنیم نمی‌توانیم اصلا مسلمان باشیم. یعنی نمی‌توانیم نماز بخوانیم، روزه بگیریم، به حج رفته و تمام مناسک آن را انجام دهیم، و نمی‌دانیم چگونه ازدواج کنیم و... اصل همه‌ی این احکام، در قرآن است، ولی شرح و بیان و تفصیل آن به عهده‌ی پیامبراکرم و سایر مبلّغین دست اول اسلام قرار داده شده است.
پس نتیجه این‌که اسلام در قرآن و در بیان پیامبر اکرم و اوصیاء گرامی او جمع شده است، یعنی در این دو مجموعه‌ی بزرگ از میراث گرانقدر اسلامی ما. (1)

علل الحدیث


اینک ببینیم آنان که خواستند پس از پیامبر، اسلام را به تحریف بکشند، چه کردند؟
پاسخ دقیق به این سؤال به یک بررسی مقدماتی نیازمند است که راه اشکال را به کلی مسدود سازد لذا به عصر پیامبر اکرم رجوع می‌کنیم.
1) پیامبر عظیم الشأن اسلام می‌فرمایند:
«نَضَّرَاللهُ عَبداً سَمِعَ مَقالَتِی فَوَعاها و بَلَّغَها مَن لَم یَسمَعها، فَرُبَّ حامِلِ فِقهٍ غَیرِ فَقِیهٍ، و رُبَّ حامِلِ فِقهٍ الی مَن هو اَفقَهُ مِنه.» (2)
«خداوند خرم و شادمان بدارد آن بنده را که گفتار مرا بشنود، و آن‌را به دل پذیرا شده و درک و حفظ کند. سپس به آنان که نشنیده‌اند تبلیغ کند. (تکیه‌ی سخن بر روی تبلیغ گفتار پیامبر است) چه بسا که کسی علم و دانش را حمل می‌کند، اما آن‌را نمی‌یابد، و چه بسا حامل دانش، آن‌را به فهیم‌تر از خود می‌رساند. (یعنی این امانت را به کسی می‌رساند که از خودش بیشتر استفاده می‌کند.)»
2) و نیز می‌فرماید:
«لِیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ، فَإنَّ الشّاهِدَ عَسی اَن یُبَلِّغَ مَن هو اَوعی لَه مِنه.» (3)
«بایستی آن‌کسان که حاضرند و سخن مرا می‌شنوند، به آن افراد که حاضر نیستند تبلیغ کنند. زیرا امکان دارد شنونده‌ای سخن را به فهیم‌تر از خود برساند.»
3) در روایت سومی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید:
«مَن اَدّی الی اُمَّتِی حَدِیثاً تُقامُ بِه سُنَّةٌ اَو تُثلَمُ بِه بِدعَةٌ فَلَهُ الجَنَّةُ.» (4)
«کسی که حامل حدیثی به‌سوی امت من باشد، و بدین‌وسیله سنتی برپا گردد، و یا بدعتی نابود شود، بهشت پاداش او خواهد بود.»
4) و دیگر بار می‌فرمایند:
«من تعلم حدیثین اثنین ینفع بهما نفسه او یعلمها غیره فینتفع بهما کان خیرا من عبادة ستین سنة.» (5)
«آن‌کسی که دو حدیث بیاموزد که خود از آن‌ها سود برد یا آن‌ها را به دیگری تعلیم کند، و او از آن‌ها بهره گیرد، برایش از عبادت شصت سال (که از علم و معرفت خالی باشد) بهتر است.»
5) امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل می‌کنند که:
«قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله: اللهم ارحم خلفائی، اللهم ارحم خلفائی، اللهم ارحم خلفائی،  قیل له: یا رسول الله و من خلفائک؟ قال: الذین یأتون من بعدی یروون حدیثی و سنتی.» (6)
«پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: بار خدایا خلفای مرا مورد مرحمت خویش قرار بده - و این جمله را سه بار تکرار فرمودند - عرضه داشتند: یا رسول الله خلفای شما کیانند؟ فرمود: آن‌کسان که بعد از من می‌آیند و احادیث و سنت مرا نقل و بازگو می‌کنند.»
5) عبدالله بن عمرو بن عاص یکی از صحابه‌ی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است که هر سخنی را از پیامبر می‌شنید می‌نوشت و ضبط می‌کرد. قریش [!!!] او را از این کار منع کردند و گفتند تو همه چیز را می‌نویسی با این‌که او بشر است گاهی خشمناک است و گاهی خشنود. عبدالله می‌گوید: از نوشتن سخنان آن حضرت خودداری کردم تا این‌که نزد او آمدم و گفتم: آن‌چه را که می‌گفتی می‌نوشتم اما قریش مرا از این کار نهی کردند، اینک احادیث شما را بنویسم یا نه؟ رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با دست به دهان خود اشاره کرد و فرمود: «آن‌چه را می‌شنوی بنویس. به آن خدایی که جانم در دست اوست از این دهان چیزی جز حق بیرون نمی‌آید». (7)

برخورد با احادیث پس از پیامبر
علی‌رغم اهتمام شدید پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله نسبت به تدوین و نقل احادیث (8)، سوگمندانه بعد از رحلت ایشان حاکمان وقت و برخی از صحابه، علاوه بر این‌که از نگارش و نشر این سرمایه‌ی عظیم جلوگیری نمودند، به‌طور گسترده به تضییع و محوِ اندک آثار بر جای مانده همت گماشتند.
پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خلیفه‌ی نخست در آغازین روزهای حکومت خود، احادیث گردآورده از سخنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را از بین برد. عایشه می‌گوید: پدرم پانصد حدیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را جمع‌آوری کرده بود. شبی را با ناآرامی تا صبح بیتوته کرد، من نیز از ناآرامی‌اش اندوهگین شدم و چون صبح شد، گفت: دخترم، احادیثی را که نزد توست، بیاور. من احادیث را آوردم، او آتشی را خواست و آنها را سوزاند. گفتم: چرا آنها را سوزاندی؟ ابوبکر گفت: ترسیدم بمیرم و این احادیث باقی بماند، در حالی‌که در میان آن‌ها حدیث‌هایی هست که از فردی شنیده‌ام که اگرچه مورد اعتماد بوده، ممکن است در واقع چنین نباشد و با این حال آن‌ها را نقل کرده باشم. (9)
ابوبکر با این‌که خود در فضیلت نوشتن حدیث از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله چنین روایت نمود: «مَن کَتَبَ عنّی عِلماً أو حدیثاً لم یَزَل یُکتَب له الأجرُ ما بَقی ذلکَ العلمُ أو الحدیثُ» (10)، برای پیشبرد کار خلافت خویش، پیشگام سوزاندن 500 حدیثی گردید که نزد دخترش عایشه بود. (11)
عمر بسیاری از کتب حدیثی را که تعداد زیادی از اصحاب فراهم آورده بودند، سوزاند و طی بخشنامه‌ای دستور داد هرکس هرچه از حدیث نزد او هست، بسوزاند.
استاد جعفر مرتضی می‌نویسد: عمر بن خطاب متوجه شد برخی از صحابه احادیثی را از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله نوشته‌اند. پس به بهانه‌ی این‌که می‌خواهد احادیث رسول‌خدا را جمع‌آوری کند تا از بین نرود، در طول یک ماه، تمام نوشته‌های صحابه را جمع نمود و سپس همه را سوزاند و گفت: «کتابٌ مع کتابِ الله؟» (12)
در روایتی دیگر از یحیی بن جعده آمده است که عمر درصدد نگارش سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برآمد، اما برای او بدا حاصل شد و از این کار منصرف گشت و تصمیم گرفت آن را ننویسد. لذا به والیان شهرها بخشنامه‌ای صادر کرد که «هرکس نوشته‌ای از احادیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در اختیار دارد باید آن را محو کند یا بسوزاند.» (13)
وی در پاره‌ای از موارد دستور سوزاندن احادیث را صادر کرد، چنان‌که ابن سعد در طبقات خود به نقل از قاسم بن محمد بن ابی‌بکر می‌نویسد: «إنَّ الأحادیثَ کثُرت علی عهدِ عمرَ ابنِ الخطاب فأنشَدَ الناسَ أن یأتوه بها، فلمّا اَتَوه بها أمَر بتحریقِها» (14).
برای از بین بردن و پاکسازی احادیث علاوه بر سوزاندن آنها از شستن با آب نیز بهره بردند. خطیب بغدادی از عبدالرحمن بن اسود از پدرش نقل کرده است: «علقمه کتاب حدیثی را از مکه یا یمن همراه خود آورده بود که احادیثی از اهل‌بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را دربرداشت. از عبدالله اجازه‌ی ورود خواستیم و بر او وارد شدیم و کتاب را به او دادیم. در این هنگام کنیز خود را صدا زد و از او تشت آبی طلبید. به او گفتیم: ای ابو عبدالرحمن، به این کتاب بنگر؛ زیرا در آن احادیث خوبی است. پس شروع به ساییدن آن احادیث در آب نمود و می‌گفت:
«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ‌» (15)؛ «ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت می‌کنیم، و تو قطعاً پیش از آن از بی‌خبران بودی». قلب‌ها مانند ظروف هستند، پس آن‌ها را به قرآن مشغول دارید و به غیر آن سرگرم نکنید. (16)
ابوبُرده از قول پدرش ابوموسی اشعری، رساله‌های زیادی نوشت. پدرش به او گفت: نوشته‌هایت را بیاور. چون آنها را آورد، همه را با آب شست. (17)
عروة بن زبیر می‌گوید: فراوان حدیث نوشتم و آن‌گاه تباه کردم. دوست می‌داشتم دارایی و فرزندانم را فدا می‌کردم و احادیث را تباه نمی ساختم. (18)
هِشام بن عروة می گوید: پدرم در روز حرّه (19) کتاب‌های فقه خود را آتش زد. پس از آن، می‌گفت: بودن آن نگاشته برایم دوست‌داشتنی‌تر بود تا بودن فرزندان و اموالم. (20)
سهل بن حُصَین بن مسلم باهِلی می‌گوید: به عبدالله بن حسن بصری سفارش کردم که کتاب‌های پدرت را برایم بفرست. به من پیغام داد:
چون (حال پدرم) سنگین شد [بیمار گشت]، گفت کتاب‌ها را جمع کنید؛ من هم جمع کردم و برای او آوردم. نمی‌دانستم با آن‌ها چه می‌کند تا این‌که به خادمش دستور داد تنور را برافروزد. آن‌گاه همه‌ی کتب را به جز یک صحیفه سوزاند. البته عبدالله همان یک صحیفه را برایم فرستاد. (21)
عبیدة بن عمرو سلمانی در هنگام مرگ، همه‌ی کتب خود را تباه ساخت و گفت: می‌ترسم کسانی بدان‌ها دست یابند و از آنها وارونه بهره گیرند. (22)
یکی دیگر از راه‌های از بین بردن احادیث به آتش کشیدن کتابخانه‌ها بود. ابن اثیر در تاریخ خود آورده است: کتابخانه‌ای را که وزرای شیعه‌ی آل بویه در منطقه‌ی کرخ بغداد جمع‌آوری و غنی ساخته بودند، با ورود سلجوقیان به بغداد به آتش کشیده شد. (23) این مطلب را وی در حوادث 449 هم متذکر شده است.
آقابزرگ تهرانی گوید: چون شاپور وزیر (24) خود اهل فضل و ادب بود، دانشمندان تألیفات خود را به او اهدا می‌کردند و در نتیجه کتابخانه‌اش از کتابخانه‌های بسیار غنی بغداد شد، چنان‌که کتاب‌های آن بالغ بر ده هزار جلد از نفیس‌ترین آثار بود که بیشتر آنها نُسَخ اصلی بود و به خط مؤلفان. (25)
یاقوت حَمَوی گوید: در همین کتابخانه، مخزن کتاب‌های موقوفه‌ی ابونصر شاپور بن اردشیر، وزیر بهاءالدولة بن عضدالدوله قرار داشت که در جهان بهتر از آن کتاب‌ها یافت نمی‌شد؛ کتاب‌هایی که مطالب آنها به خط کاتبان و مؤلّفان معتبر به رشته‌ی تحریر درآمده بود. (26) ابن اثیر از صد مصحف به خط ابن مُقله خبر می‌دهد که در آن مخزن یافت می‌شد. (27) متأسفانه کتابخانه‌ی بزرگ شاپور در حمله‌ی وحشیانه‌ی دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام در آتش سوخت و جهان اسلام گنجینه‌ای گران‌بها و ارزشمند را از دست داد و نسخه‌های منحصر به فرد آن در آتش جهالت از بین رفت. (28)
این گونه موارد، قراینی اندک است که می‌تواند روشنگر از بین رفتن بخش عظیمی از روایات نبوی صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد. متأسفانه در نتیجه‌ی تضییع و از بین بردن احادیث است که محمد رشید رضا می‌گوید: احادیث نبوی صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره‌ی احکام شرعی (از طریق اهل سنّت) نزدیک به پانصد حدیث می‌رسد. (29) علامه طباطبایی رحمه‌الله درباره‌ی احادیث تفسیری پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌نویسد: آن‌چه نام روایت نبوی می‌شود بر آن گذاشت، از طریق اهل سنّت و جماعت به دویست و پنجاه نمی‌رسد، گذشته از این‌که بسیاری از آنها ضعیف و برخی از آنها مُنکَر می باشد. (30) نمونه‌ی دیگر توجه به تعداد باقیمانده‌ی پانصد حدیث ابوبکر است. طبق شمارش سیوطی و ابن حزم مقدار احادیث موجود از طریق ابوبکر 142 حدیث می‌باشد؛ (31) به دیگر سخن، اگر فرض کنیم، همین مقدار باقیمانده از دست جعل و وضع در امان مانده باشد، تعداد 358 حدیث تنها از طریق ابوبکر از بین رفته است.
علامه سیدمرتضی عسکری، ضمن برشمردن انواع ده‌گانه‌ی کتمان سنت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در مکتب خلفا، هشتمین نوع را (که از نظر ایشان رتبه‌ی سوم را از نظر اهمیت در میان ده نوع دارد)، «به آتش کشیدن کتاب‌ها و کتابخانه‌ها» می‌داند. ایشان می‌نویسند:
یکی از اشکال مختلف کتمان و پرده‌پوشی در مذهب خلفا، آتش‌زدن کتاب‌هایی بوده که در آن سنت پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و حدیث و سیره‌ی او آمده بود و مذهب مزبور خوش نداشته تا آن‌ها انتشار یافته در دسترس مردمان قرار گیرد.
نخستین کسی که دست به آتش‌زدن کتاب‌ها زده است، عمر بن خطاب بود. ابن سعد در طبقاتش در این مورد می‌نویسد:
احادیث پیغمبر در زمان خلافت عمر رو به فزونی نهاد. این بود که خلیفه مردم را فراخواند و سوگندشان داد تا همه‌ی آن‌ها را در محضرش حاضر کردند و سپس فرمان داد تا همه‌ی آنها را به آتش کشند!
زبیر بن بَکّار در کتاب الأخبَارُ المُوَفَّقِیّات می‌نویسد:
سلیمان بن عبدالملک در زمان ولایتعهدیش در عزیمتش به سوی مکه، گذارش به مدینه افتاد. پس در آنجا مقرر داشت تا ابان بن عثمان کتابی در سیره‌ی پیغمبر و جنگ‌های او برایش بنویسد. ابان گفت: چنین کتابی را من از پیش از زبان راویان موثق تهیه کرده‌ام. پس سلیمان فرمان داد تا ده نفر نویسنده از آن کتاب نسخه‌برداری کنند. آنان فرمان بردند و کتاب مزبور را بر پوست نوشتند و به سلیمان تقدیم داشتند.
سلیمان شروع به خواندن کرد تا آن‌جا که به داستان انصار و حضورشان در عقبه و بیعتشان با رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در عقبه‌ی اول و دوم و شرکتشان در جنگ بدر رسید که دیگر طاقت نیاورد و رو به ابان کرد و گفت:
من این افتخارات را برای انصار سراغ نداشتم؛ یا خانواده‌ی من به آنها ستم کرده‌اند، و یا چنین چیزی در اصل نبوده است! ابان گفت: ای امیر! آن‌چه را که اینان نسبت به شهید مظلوم (عثمان) انجام داده‌اند باعث آن نمی‌شود که ما حق نگوییم و آن‌را پنهان داریم. این‌ها کسانی هستند که ما در کتاب خود از ایشان یاد کرده‌ایم. سلیمان گفت:
من نیازی به یادداشت برداشتن از چنین کتابی ندارم. باشد تا این موضوع را با امیرالمؤمنین در میان بگذارم، فکر می‌کنم که او هم با آن مخالف خواهد بود. پس فرمان داد تا کتاب را در آتش افکندند و سوزانیدند!
آن‌گاه که سلیمان از سفر حج بازگشت و پیش پدرش آمد و داستان کتاب ابان را برایش بازگفت، عبدالملک پاسخ داد: تو را چه به کتابی که درباره‌ی فضیلت و افتخارات ما چیزی در آن نوشته نشده باشد، بلکه برعکس در آن مطالبی آمده که ما نمی‌خواهیم شامیان از آن آگاه شوند!
سلیمان گفت: از همین روی بود که دستور دادم تا نسخه‌های آن را بسوزانند، تا نظر و رأی امیرالمؤمنین را در این مورد بیابم. عبدالملک بر این کار فرزندش صحّه گذاشت و آن‌را تأیید کرد! (32)
آری، این‌چنین خلفای مسلمین و ولیعهدهای ایشان به سوزانیدن کتاب‌های شامل حدیث و سنت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمان می‌دادند تا مسلمانان به آن‌چه که با مصالح و سیاست ایشان سازگاری نداشته، اطلاع نیابند. همین خلفا دست به کارهایی بس خطرناک‌تر هم زده‌اند و آن به آتش‌کشیدن کتابخانه‌هایی بوده که شامل کتاب و نوشته‌های مشتمل بر سنت پیغمبر و مخالف سیاست ایشان بوده است.
ابن کثیر در ضمن رویدادهای سال 416 هجری و در شرح حال شاپور فرزند اردشیر می‌نویسد:
او مردی بسیار نیکوکار و سلیم‌النفس بود. وقتی که صدای مؤذن را می‌شنید، هیچ کاری او را از ادای نماز باز نمی‌داشت. شاپور در سال 381 هجری خانه‌ای را در محله‌ی بین السورین بغداد به کسب دانش اختصاص داد و کتاب‌های بسیاری را در آن فراهم آورد و برای اداره‌ی آن، مستغلاتی را وقف آن نمود. این مرکز مدت هفتاد سال همچنان پابرجا بود تا این‌که در سال 450 هجری با هجوم طغرل سلجوقی به آتش کشیده شد و نابود گردید. (33)
یاقوت حَمَوی نیز در ترجمه‌ی بین السورین در کتاب معجم البلدان می‌نویسد:
بین السورین نام محله‌ی بزرگی در کرخ بغداد بوده است. در آن‌جا کتابخانه‌ی بزرگی به همت وزیر بهاءالدوله وقف و دایر شده بود که در دنیا کتاب‌هایی بهتر از کتاب‌های آن یافت نمی‌شد. کتاب‌های آن همگی به خط بزرگان علم حدیث و دانشمندان بلند آوازه نوشته شده بود. کتابخانه‌ی مزبور به هنگام ورود طغرل بیگ، نخستین پادشاه سلجوقی به بغداد، به آتش کشیده شد و به سبب آن قسمتی از محلات کرخ نیز طعمه‌ی حریق گردید!
باز ابن کثیر در شرح حال شیخ ابوجعفر طوسی و ضمن رویدادهای سال 460 هجری می‌نویسد:
خانه‌ی آن دانشمند گرانمایه، و کتابخانه‌ی او را در سال 448 به آتش کشیدند! (34) بیشتر از این‌ها را پیروان مذهب خلفا، بر سر کتابخانه‌های معتبر خلفای فاطمی در مصر آورده‌اند.
مَقریزی (م848ق) ضمن برشمردن گنجینه‌هایی که در کاخ‌های خلفای فاطمی وجود داشته، از مخازن کتب کاخ فاطمیان یاد کرده و می‌نویسد:
کتابخانه‌های آن از شگفتی‌های جهان بوده است. گفته‌اند که در همه‌ی شهرهای اسلامی کتابخانه‌ای به عظمت و بزرگی کتابخانه‌ی کاخ فاطمیان در قاهره وجود نداشته است. و نیز گفته‌اند که کتابخانه‌ی مزبور یک میلیون و ششصد هزار جلد کتاب در خود جای داده بوده است. ضمناً مقریزی پیش از این مطالب، نوشته است:
پوست جلد کتاب‌ها را بردگان و کنیزان به شکل پای‌افزاری برپای خود می‌بستند و ورق‌های آن‌ها را به این عنوان که از کاخ‌های سلطنتی بیرون انداخته شده و شامل گفتار مشارقه، و برخلاف مذهب ایشان است به آتش کشیده و نابود می‌کردند! (35)
علاوه بر اینها، کتاب‌هایی از همین کتابخانه به رودخانه افکنده شد و به کام امواج فرو رفت، و یا به دست دیگری افتاد و به شهرهای دیگر برده شد. و آن‌هایی هم که از دسترس شعله‌های سرکش آتش به دور مانده بود، در معرض باد قرار گرفته و به زیر خاک مدفون شد و تل‌هایی را تشکیل دادند که تا به امروز به نام اتلال الکتب معروف و مشهور است.
کتابخانه‌ی کرخ را یکی از وزرای آل بویه از پیروان مذهب اهل بیت بنیان نهاده بود. و چون سلجوقیان، که پیرو مذهب خلفا بودند، برسرکار آمدند، کتابخانه‌ی شیخ طوسی را در کرخ بغداد به آتش کشیدند، و با روی کار آمدن صلاح‌الدین ایوبی در مصر، بلایی به مراتب بدتر از آن‌را بر سر گنجینه‌های کتب کتابخانه‌ی کاخ فاطمیان فرود آوردند! (36) [پایان کلام علامه عسکری]
برخلاف روش و مکتب خلفا، شاگردان مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام به نقل و نگارش احادیث، همت گماشتند و علی‌رغم همه‌ی مشکلات تلاش بی‌وقفه و مستمری در نوشتن و ضبط حدیث داشتند و مجموعه‌های ارزنده‌ای به جامعه اسلامی تقدیم کردند. لکن مطالعه‌ی تاریخ نشان می‌دهد که نگهداری همین کتاب‌ها و مکتوبات حدیثی با مشکلات فراوانی توأم بود که ایشان را مجبور می‌ساخت برای حفظ آن، شدیدترین شکنجه‌های دشمن و ستمکاری‌های آنان را تاب آورند. با تأیید حاکمان وقت، خانه‌های اصحاب ائمه علیهم‌السلام و آثار و کتب آنان بارها آماج هجوم و تعرض مخالفان قرار گرفت و بخشی از آن از میان رفت؛ مانندِ تألیفات محمد بن ابی عمیر (م217ق) (37).
با این همه علی‌رغم از بین رفتن پاره‌ای از احادیثی که در دست توده‌ی مردم بود، احادیث در نزد اهلش باقی بود؛ چنان‌که پس از آن‌که امام کاظم علیه‌السلام به محمد بن حکیم در موردی که روایتی نرسیده باشد، اجازه‌ی قیاس نمی‌دهند، وی می‌پرسد:
جُعِلْتُ فِداکَ أتَی رسولُ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله بِما یَکتَفُونَ بِهِ؟ قال: اَتَی رسولُ‌ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله بِما اسْتَغْنَوا بِهِ فِی عَهْدِهِ و بِما یَکْتَفُونَ بهِ مِنْ بَعدِهِ إلَی یَومِ القِیامَةِ قال قُلْتُ: ضاعَ مِنهُ شَیءٌ؟ قالَ: لا هُوَ عِندَ أهْلِه؛ (38)
جانم فدایت! آیا رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آن‌چه را بدان نیاز است، آورده‌اند؟ فرمودند: پیامبرخدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هم آن‌چه را در آن زمان مورد نیاز بوده و هم آن‌چه را که در آینده تا روز قیامت بدان نیاز پیدا شود، آورده‌اند. [محمد بن حکیم می‌گوید:] عرض کردم: از آنها چیزی از بین رفته است؟ فرمودند: خیر، در نزد اهلش موجود است.
امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حدیثی طولانی فرمودند که پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله علم تمامی حلال و حرام الهی را که از جانب خدا دریافت نموده بود، به من تعلیم داد. به سبب اهمیت این روایت، عباراتی از آن‌را می‌آوریم:
وَ کُنتُ إذا سَأَلْتُهُ أجابَنِی وَ إِذا سَکَتُّ عَنْهُ وَفَنِیَتْ مَسائِلِی ابْتَدَاَنِی فَما نَزَلَتْ عَلَی رسولِ الله صلی‌الله‌علیه‌وآله آیةٌ مِنَ القُرآنِ إلا اَقْرَاَنِیها و أمْلاها عَلَیَّ فَکَتَبْتُها بِخَطِّی و عَلَّمَنِی تأویلَها و تَفْسِیرَها و ناسِخَها و مَنسُوخَها و مُحکَمَها و مُتَشابِهَها و خاصَّها و عامَّها و دَعا الله لِی أنْ یُعطِیَنِی فَهْمَها و حِفْظَها، فَما نَسِیتُ آیَةً مِنْ کتابِ الله و لا عِلماً أَمْلاهُ عَلَیَّ و کَتَبْتُهُ مُنذُ دَعا الله لی بِما دَعاهُ و ما تَرَکَ شَیئاً عَلَّمَهُ الله مِنْ حَلالٍ و لا حرامٍ و لا اَمرٍ و لا نهیٍ کانَ أوْ یَکُونُ و لا کِتابٍ مُنْزَلٍ علی أحَدٍ قَبْلَهُ فِی اَمرٍ بِطاعَةٍ اوْ نهیٍ عنْ معْصِیَةٍ إلا عَلَّمَنِیهِ و حَفَّظَنیهِ فَلَمْ اَنْسَ حَرفاً واحِداً ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی صَدرِی وَدَعا الله لِی اَنْ یَمْلَأَ قَلْبِی عِلماً و فَهْماً و حُکْماً و نوراً. فَقُلتُ: یا نَبِیَّ الله بِأَبِی اَنتَ و اُمِّی إنِّی مُنذُ دَعَوتَ الله عَزَّوَجَلَّ لی بِما دَعَوتَ لَمْ اَنْسَ شَیئاً وَ لم یَفُتْنِی شَیءٌ، لَم اَکتُبْهُ اَفَتَتَخَوَّفُ عَلَیَّ النِّسیانَ فِیما بَعدُ؟ فَقالَ: لا لَستُ اَخافُ عَلَیکَ النِّسیانَ وَ لا الجَهل. (39)
هرگاه از او می‌پرسیدم، به من جواب می‌گفت و چون خاموش می‌ماندم و پرسش‌هایم تمام می‌شد با من سخن آغاز می‌کرد. بر رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هیچ آیه‌ی قرآنی نازل نمی‌شد جز این‌که برایم می‌خواند و دیکته می‌کرد و به خط خود می‌نوشتم. ایشان تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن‌را به من می‌آموخت، و از خدا خواست که به من فهم و نیروی حفظ عطا کند، من آیه‌ای از قرآن را که به من آموخت و علمی را که به من املاء کرد و نوشتم، فراموش نکردم، از آن‌گاه که برای من این درخواست را از خدا کرد. هیچ علمی که درباره حلال و حرام و امر و نهی که بود یا می‌باشد و هیچ کتاب نازل بر یکی از پیغمبران پیش از خود را درباره‌ی طاعت و معصیت نماند که به من نیاموزد، جز آن‌که همه را به من آموخت و من حفظ کردم و یک حرفش را از یاد نبردم، سپس دست بر سینه‌ی من نهاد و از خدا خواست که جان و دلم را پر از علم و فهم و حکمت و نور نماید. من گفتم: ای پیغمبر خدا، پدر و مادرم قربانت، از آن‌وقت که در حقم دعا کردی چیزی را فراموش نکنم و آنچه هم ننویسم از دستم نرود، آیا پس از این بیم فراموشی برایم داری؟ فرمود: نه، من از فراموشی و نادانی نسبت به تو بیمی ندارم. (40)
بنابراین برخلاف مدرسه‌ی خلفا، در مدرسه‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام، گذشته از احادیثی که با تلاش شاگردان ائمه علیهم‌السلام نقل و ثبت شده، احادیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در نزد خاندان معصومش باقی مانده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. پیامبر در خطبه‌ی روز عرفه در حجة الوداع می‌فرمود: یا اَیُّهَا النّاسُ! اِنّی قد تَرَکتُ فیکُم ما اِن أخَذتُم بِه لَن تَضِلُّوا: کتابَ اللهِ، و عِترَتی أهل بَیتی. ترمذی، 5/662، ح: 3786 و نیز ح: 3788؛ مسند احمد، 3/14و 17 و 26 و 59؛ و دارمی، 2/432؛ و المستدرک ، 3/109.
2. عن ابن مسعود یحدّث عن ابیه عن النبی (ص) قال: نضّرالله امرا سمع مقالتی فوعاها و حفظها و بلّغها فربّ حامل فقه إلی من هو افقه منه. الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی لابی عیسی محمد بن عیسی بن سوره تحقیق و تعلیق ابراهیم عطوه عوض، ج5، ص34، کتاب العلم، باب7، باب ما جاء فی الحثّ علی تبلیغ السماع، حدیث 2658. احادیث دیگری به همین مضمون با اندک تفاوت در همین منبع مانند احادیث 2656و2657 آمده است، همچنین این حدیث با تفاوت در این منابع آمده است: سنن ابن ماجه، ج1، ص84، باب18، باب من بلغ علماً، حدیث 230 و 231، 232، 233، 236. دارمی، ابومحمد عبدالله بن عبدالرحمن ابن الفضل بن بهرام، سنن الدارمی، ج1، ص76 و 75 و 74، باب الاقتداء بالعلماء. الخطیب البغدادی، شرف اصحاب الحدیث و نصیحة اهل الحدیث، تحقیق عمرو عبدالمنعم سلیم، ص39 به بعد. ابی داود سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، سنن ابو داود، تعلیق محمد محیی الدین، عبدالحمید، ج3، ص322، کتاب العلم، باب فضل نشر العلم، حدیث3660. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج1، ص137-139، باب فی سماع الحدیث و تبلیغه. مفتاح کنوز السنة، مقدمه مفتاح، به قلم احمد، محمد شاکر، مسند احمد حنبل، ج3، ص225 و ج4، ص80 و 82 و ج5، ص183. البغوی، الشافعی، ابی محمد الحسین بن مسعود، مصابیح السنة، تحقیق ضحی الخطیب، ج1، ص325. کتاب المناسک، باب9، خطبه ی یوم النحر، ش حدیث 1861. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، بیروت، ج18، ص63، ابواب صفات القاضی، حدیث44. امینی، علامه، عبدالحسین، احمد نجفی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج8، ص154. الهندی، المتقی ، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1993م، 1413هـ، ج10، ص220، حدیث29163، فی آداب العلم. نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، تهران، منشورات المکتبة الاسلامیة، 1383ه.ق، ج3، ص181. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج2، ص148. عاملی، شامی، زین‌الدین بن علی بن احمد (شهید ثانی) منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، تحقیق سیداحمد حسینی، ص192. الهلالی العامری، سلیم بن قیس کوفی، کتاب سلیم بن قیس، ص121. طبرسی، ابی منصور، احمد بن علی بن ابی‌طالب، الاحتجاج، تعلیق سیدمحمدباقر خرسان، ج1، ص221.
3. صحیح بخاری، ج1، ص38، کتاب العلم، باب9، باب قول النّبی – ص – ربّ مبلّغ اوعی من سامع، حدیث67، این حدیث با اندک تفاوت در ص47، باب37، باب لیبلغ العلم الشاهد الغائب مانند ولیبلّغ و الا لیبلّغ ...، حدیث105-104 و ص412، کتاب الحج، باب133-132، باب الخطبة ایّام منی، حدیث1739 و ص413، حدیث1741 و ج3، ص112. کتاب المغازی، باب حجة الوداع، باب87، حدیث4406. مقدمه مفتاح کنوز السنة از احمد محمد شاکر. سنن ابن ماجه، ج1، ص85، باب18، باب من بلغ علما، حدیث 235 و 234 و 233. بحارالانوار، ج2، ص152، کتاب العلم، باب19، حدیث42. منیة المرید، ص192.
4. بحارالانوار، ج2، ص152، کتاب العلم، باب19، فضل کتابة الحدیث و روایته، حدیث43. منیة المرید، ص192.
5. بحارالانوار 2/152.
6. منیة المرید، ص192. شیخ صدوق، ابی جعفر، محمد بن علی بن الحسین بابویه قمی، عیون اخبار الرضا، ج2، ص36. شیخ صدوق، معانی الاخبار، با مقدمه سیدحسن الخرسان، ص356. بحارالانوار، ج2، ص144، کتاب العلم، باب19، حدیث4 و ص145، حدیث7، حدیث3 نیز به همین مضمون آمده است. وسائل الشیعه، ج18، ص65. ابواب صفات القاضی، حدیث50. کنزالعمال، ج10، ص221، حدیث29167. الغدیر، ج8، ص154.
7. عن عبدالله بن عمر و قال کنت اکتب کل شیء اسمعه من رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله ارید حفظه فنهتنی قریش فقالوا انک تکتب کل شیء تسمعه من رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله بشر یتکلم فی الغضب و الرضا فامسکت عن الکتاب فذکرت ذلک لرسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله فقال: اکتب، فوالذی نفسی بیده ما خرج منی الّا حقّ.
مسند احمد، ج2، ص162 و 192. مقدمه مفتاح کنوزالسنة به قلم احمد محمد شاکر. بحارالانوار، ج2، ص147، حدیث19. سنن دارمی، ج1، ص125 (باب من رخص فی کتابة العلم) با این تفاوت که در سنن دارمی آمده است: فأومأ باصبعه الی فیه و قال: اکتب فوالذی نفسی بیده ما خرج منه الّا حق. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با انگشت به دهان خود اشاره کرد و فرمود: بنویس... ابن تیمیه، تقی الدین، ابی العباس، علم الحدیث، تحقیق و تعلیق موسی محمد علی، عالم الکتب، الطبعة الثانیه، 1405 هـ، 1985 م، ص57.
فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، مولی محسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، ج5، ص302 ، کتاب آفة الغضب و الحقد و الحسد. سنن ابی داود، ج2، ص286. سیدمحمدرضا حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفة، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چ دوم 1376 ش، 1418 ق، ص89.
8. مانند حدیث: «اُکتُبوا لأبی شاة». [پس از فتح مکه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در میان مردم به پا خاست و خطبه‌ای ایراد کرد. ابوشاه -مردی از یمن- برخاست و گفت: یا رسول‌الله این خطبه را برای من بنویسید. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: برای ابوشاه بنویسید. این حدیث را بزرگان محدث اهل سنت نقل کرده و بر صحت و استواری آن گواهی داده‌اند. چنان‌که عبدالله بن حنبل می‌گوید: در کتابت حدیث، صحیح‌تر و استوارتر از این حدیث، روایت نشده است.] ر.ک: محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج3، ص95 و ج8، ص38؛ احمد بن حنبل، المسند، ج2، ص238؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج4، ص110؛ (استَعِن بِیَمیِنک): محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، ج4، ص146؛ علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج1، ص152.
9. علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج1، ص364؛ سید شرف الدین، النص و الإجتهاد، ص139؛ محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیه، ص22؛ محمدعلی مهدوی راد، مقدمة المعجم المفهرس لالفاظ بحارالأنوار، ج1، ص20.
10. جلال الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص86.
11. محمد بن احمد ذهبی، تذکرة الحفّاظ، ج1، ص5.
12. جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج1، ص59.
13. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص53؛ ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ح5، ص188؛ محمود ابوریه، اضواء علی السنة المحمدیه، ص20؛ نیز برای سخن وی:« مَن کانَ عنده شیءٌ فَلیُمحِه»ر.ک: سید شرف الدین، النص و الإجتهاد، ص141؛ ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج1، صص64-65؛ علی متقی هندی، کنزالعمال، ج10، ص292، ح29476.
14. ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج5، ص188؛ نیز ر.ک: مرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج2، ص44؛ علی کورانی عاملی، تدوین القرآن، ص372.
15. یوسف 12: 3.
16. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص54؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص14، مقدمة التحقیق.
17. ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، صص65-66. «عن أبی بردة قال کتبت عن أبی کتاباً کثیراً فقال ائتنی بکتبک فأتیته بها فغسلها».
18. خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص60؛ ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج1، ص326. به نقل از: محمدعلی مهدوی راد، تدوین حدیث (7)، علوم حدیث، ش9، ص14.
19. روزی که در سال 63 هجری، سپاه یزید به مدینه حمله کرد و قتل، غارت و فساد زیادی به بار آورد. ر.ک: محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، ج5، ص26، حوادث 63ق.
20. عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، تحقیق حبیب الرحمن اعظمی، ج11، ص425، ح20902؛ ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج5، ص179؛ ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج1، ص326.
21. ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج7، ص174.
22. همان، ج7، ص127.
23. علی بن ابی الکرم ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج10، ص7؛ سید ابن طاووس، المجتنی من دعاء المجتبی، تحقیق صفاء الدین بصری، ص28؛ محمد محسن تهرانی (آقابزرگ)، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج8، ص178.
24. شاپور، وزیر شیعی بهاءالدوله، اهل دانش و فضل و ادب بود و خانه‌اش میعادگاه شاعران و ادیبان. ابن خلّکان در وفیات الاعیان، ضمن شرح حال وی گوید: او از وزیران و دانشمندان بزرگ و مردی باکفایت و درایت بود و خانه‌اش میعادگاه شاعران. این تمکن مادی به اضافه‌ی فضایل علمی و کمالات معنوی وی از عوامل مهمی بود که او را به گردآوری کتاب‌های علمی -به ویژه کتاب‌های نفیس نایاب و تصحیح یافته‌ی معتبر- و وقف آنها برای اهل تشیع ترغیب می‌کرد، همچنان که تا به امروز روش همه‌ی گردآورندگان کتاب چنین بوده است. شاپور در سال 336ق در شیراز تولد یافت و به سال 416ق درگذشت. ر.ک: ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج2، ص354.
25. محمد کردعلی، خطط الشام، ج6، ص185؛ به نقل از: محمد محسن تهرانی (آقابزرگ)، مقدمه‌ی التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج1، ص5.
26. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج1، ص534، ذیل بین السورین.
27. علی بن ابی الکرم جزری (ابن اثیر)، الکامل فی التاریخ، ج10، ص7؛ محمدمحسن تهرانی (آقا بزرگ)، مقدمه‌ی التبیان، ج1، ص5.
28. متأسفانه این مسیر انحرافی همچنان باقی است، تا آن‌جا که در عصر ما صاحبان همان اندیشه و طرز تفکر به سوزاندن کتابخانه‌ها روی آورده‌اند. از جمله کارهای خطرناکی که وهابیت مرتکب شد و ننگ آن برای ابد در پیشانی آنان باقی ماند، آتش زدن کتابخانه بزرگ «المکتبة العربیّه» بود که بیش از 60 هزار عنوان کتاب گرانقدر کم‌نظیر و بیش از 40 هزار نسخه خطّی منحصر به فرد داشت که در میان آن‌ها برخی از آثار خطی دوران جاهلیت و قرارداد یهودیان با کفار قریش بر ضد رسول‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله وجود داشت، و همچنین آثار خطّی حضرت علی علیه‌السلام و ابوبکر و عمر و خالد بن ولید و طارق بن زیاد و برخی از صحابه پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌وآله و قرآن مجید به خط عبدالله بن مسعود بود. در همین کتابخانه انواع سلاح‌های رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و بت‌هایی که هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود؛ مانند «لات» و «عزّی»، «منات» و «هبل» وجود داشت. ناصر السعید از قول یکی از مورّخان نقل می‌کند که هنگام تسلط وهابیان، این کتابخانه را به بهانه‌ی وجود کفریات در آن به آتش کشیدند و به خاکستر تبدیل کردند. ناصر السعید، تاریخ آل سعود، ج1، ص158؛ جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من السیرة النبی الاعظم، ج1، ص81؛ به نقل از: سید شرف‌الدین، النص و الإجتهاد، ص302.
29. محمد رشید رضا، الوحی المحمدی، ص187. «انَّ احادیث الاحکامِ الاصولِ خمسُمأة حدیثٍ».
30. محمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص54. گویا سخن علامه اشاره به آن‌چه دارد که سیوطی در آخر کتاب الاتقان آورده است. ر.ک: جلال‌الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج2، ص619-567.
31. جلال‌الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص66؛ سید شرف الدین، النص و الإجتهاد، ص139؛ محمدرضا حسینی جلالی، تدوین السنة الشریفه، ص277.
32. الموفقیات، ص332-333.
33. البدایة و النهایة، ج12، ص19.
34. البدایة و النهایة، ج12، ص97.
35. خطط مقریزی، ج2، ص254و255.
36. مرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج1، ص261 یا: ویژگی‌ها و دیدگاه‌های دو مکتب در اسلام (ترجمه‌ی معالم المدرستین)، ج1، ص536-540.
37. وی از شاگردان حضرت کاظم و حضرت رضا و حضرت جواد علیهم‌السلام و نود و چهار کتاب تصنیف کرده است. در زمان مأمون او را حبس کردند و برای این‌که اسامی شیعیان را بگوید، به او تازیانه زدند. وقتی تعداد ضربات تازیانه به صد رسید، طاقتش تمام شد و نزدیک بود که نام ایشان را ببرد که صدای محمد بن یونس بن عبدالرحمن را شنید که گفت: «یا محمد بن ابی عمیر! اذکر موقفک بین یدی الله!» و او نیز از افشای نام ایشان ابا کرد و زیاده از صد هزار درهم ضرر مالی به او رسید و مدت چهار سال در زندان ماند. خواهرش کتاب‌های او را جمع آورد و در غرفه‌ای نهاد که بر اثر بارش باران بر آن از بین رفت. او بعد از بیرون آمدن از زندان احادیث را از حفظ نقل می‌کرد. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال، تحقیق میرداماد استرآبادی، مهدی رجائی، ج2، ص855؛ ابن داوود حلی، رجال ابن داوود، تحقیق سید محمد صادق آل بحرالعلوم، ص159؛ ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج14، ص279.
38. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص305 و ص307.
39. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص64، باب اختلاف الحدیث؛ محمد بن علی قمی (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص285، ب24؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول علیهم‌السلام، ص 196، وصفه علیه‌السلام لنَقَلَة الحدیث؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص230، ب29.
40. محمد بن یعقوب کلینی،‌ اصول کافی، ترجمه‌ی محمدباقر کمره‌ای، ج1، ص191، باب اختلاف حدیث.

دانلود پی دی اف - Download PDF
نوع فایل : PDF
حجم فایل : 494 کیلوبایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی